سبزه های خیس، گلای رز قرمز شبنم نشسته، چراغای طلایی ای که از بارون زیاد نورشون سوسو میزنه، نور ماه نقره ای که تلاش میکنه از پشت ابرای خاکستری خودشو نشون بده...
ما اینجاییم. روی این سبزه های خیس، بین این گلای رز قرمز شبنم نشسته، زیر چراغای طلایی و نور ماه نقره ای، دراز کشیدیم...
سرمو رو دستات گذاشتی و با انگشتات لای موهای خیسم، باهاشون بازی میکنی. دومین نفری که بوی موهامو دوست داره...
سکوت بین مون هم میتونه فریاد زننده عشق بین مون باشه نه؟ با این بارونی که بی وقفه رومون می باره...
امروزو از جلوی چشمامون میگذرونیم، سعی در هضم حسای خوبش داریم...