-Chert & Pert -1 : به خودم میام

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠
    • دوشنبه ۲۶ مهر ۰۰

    Happy Birthday Helya *-*🥳

    تولد تولد تولدت مبارک

    مبارک

    مبارک

    تولدت مبارکککککککککککککک

    هووووووووو🥳🥳🥳

    🎊🎊🎊

    🎉🎉🎉

    💃🏻💃🏻💃🏻

    بازم تولد داریم که! چ ماه پرباریه این مهر! ماشاالله...

    خب...امروز (میشه برامن استثنائا امروز در نظر بگیریم :")؟) تولد یه دختر فوق العاده قشنگ و وبلاگ نویس ماهریه *-* یکی که تقریبا همه می شناسنش، و فک نمیکنم کسی باشه که از خودش و قلمش و جو وبلاگش ب وجد نیاد!

    امروز تولد هلیای صورتی شکلاتی ماست *-*💖🍫

    واقعا فک نمیکنم شده باشه که من یه وبلاگی رفته باشم، یا یکیو دیده باشم، که یه نشونه ای از تو نداشته باشه. روحیه ی لطیف و قشنگ و مهربونت رو همه تاثیر میذاره :)

    یادت میاد...چقد یه مدت با هم درد و دل می کردیم :) خیلی عجیب، تو یه شرایط تقریبا یکسان و مزخرف ب هم رسیدیم. مثه یه سنگ صبوری بودیم برا هم که بعد مدت ها سفره دل مون باز می شد. حداقل من اینطور بودم. و تو هم خیلی عجیب تر منو درک می کردی...

    یادم نمیره که من اون روزی که بعد 1 سال رفته بودم مدرسه و تو مزخرف ترین و سنگین ترین بغض اون دورانم، وسط کلاس نشسته بودم، و با چت کردن با تو سبک می شدم. انقدر حالم افتضاح بود که صفحه صورتی وبلاگ تو تار می دیدم. سرم گیج می رفت. ولی چن دیقه ای بیشتر نگذشت که با حرف زدن باهات حالم بهتر شد :)

    و حس بهترشم زمانی بود که توعم منو لیاقت هم صحبتی و رازداری با خودت دونستی :) انصافا حس محشری بود برام...هیچوقت از گوش دادن بهت خسته نمی شدم...

    ب هر حال، ما با هم اون دوران مزخرف مونو گذروندیم :) هر چند چالشای زندگی هم چنان ادامه داره، ولی خوشحال میشم تو بقیه شم بتونم در حد توانم همراهت باشم :)

    هلیا یه چیزیو میدونی...دلم حقیقتا برای قلمت تنگ شده. از اون پست طولانیا که می نوشتی. چقدر از خوندن شون لذت می بردم *-T واقعا حیفه بیان از وبلاگ نویس ماهر و خوش قلم و باسلیقه ای مثه تو محروم باشه. خودتو بهمون هدیه بده لطفا :")

    و...میخوام یه لعنت غلیظ بفرستم به تک تک اونایی که باعث عوض شدن تو و دگرگون شدن حالت شدن. اونایی که ذره ای برای هدیه ای که در اختیارشون بوده ارزش قائل نبودن و باعث شدن اینطور بهم بریزی...میدونم یه نفر نیس، دو نفرم نیس...هر چند که من فقط از یکی ش اطلاع دارم.

    ولی ب هر حال...خدا همه تونو لعنت کنه.

    خیلی حرصی شدم یهو ببخشید😅

    شنیدین این افسانه رو که میگه

    *اگه یکی موهاش فره، تو زندگی قبلی ش، عاشقش موهاشو دور انگشتاش می پیچونده؟*

    امیدوارم زودتر تو این دنیاعم انگشتایی که شایسته ی موهای فرِ مشکیِ زیبات باشن، نوازش شون کنن :)

    و یه عذرخواهیم بکنم...ب جون خودم قسم من از هفته پیش میدونستم تولد تو جمعه، روز گوزینه دوی من، 23 مهره! حتی کادوعاتم از چند ماههههه پیشش آماده بود! ولی جدا از شرایط کافی درسی م، یه وضعیت خیلی خاصم برام پیش اومد که مجبور شدم یه مدت بیان نیام. که خب تولد توعم تو اون بازه بود. حقیقتش وضعیت روحی مم اونقد خوب نبود که پست تو از قبلش بذارم. وگرنه مطمئن باش تو اولویت کارایی بود که باید انجام می دادم. ولی خب، میدونستم اگه اون موقع می نوشتم، ن تنها اون چیزی که میخوام نمیشه، که یه چیز فوق العاده مزخرف و چرتم میشه. سو...نباید تولد هلیایی انقد بد می گذشت :)

    هر چند که الانم هنوز ب شرایط عادی م برنگشتم و اوکی نیستم، ولی نمی شد تولدتو بیشتر از این عقب انداخت. ببخش منو اگه این تولدی که برات گرفتم کم و کاستی داره :")

    و در نهایت...

    هلیای قشنگم

    برات سالی پر از

    سلامتی💚

    شادی🥳

    موفقیت تو تک تک کارات👩🏻‍🎓⭐

    رسیدن به آرزوهای قشنگت💫🌈

    بهتر از پارسال و بدتر از سال بعد😁

    خاطرات قشنگ با قشنگ ترینای زندگی ت😍💓

    یه سال پر بار برای تکامل روحت❤️‍🩹

    پیدا شدن آدمایی که لیاقت تو دارن💝

    به زیبایی موهای فرِ مشکی خودت و موهای فرِ طلایی مستر کیم تهیونگ🌟😎✨🥰

    و پر از خدا💙

    آرزو میکنم عزیزم💖✨

     

    تولدت مبارک *-*🎊🎉

     

    و حالااااا

    میریم سراغ کادواااااااااااا🎁🎁🎁!!!!!!

    "این چی چی بود آوردین گندشو درآوردین"

    واقعا دلم میشکنه انقد همه تون کادوای منو ب گند می کشن

    هق. من میرم عزا بگیرم

    *کادوها را می گذارد و می رود😢💔*

  • Comets* [ ۴ ]
    • (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠
    • دوشنبه ۲۶ مهر ۰۰

    هودی قرمز، رهایی زیر آب...

    هودی آبی تو پوشیدی و از خونه بیرون اومدی ، بدون چتر....هندزفری تو توی گوشت گذاشتی و اهنگو پلی کردی ، مگه نمیدونی من از این کار بدم میاد؟ توجهت باید مال من باشه، حتی اگر دیر باشه...

    آروم آروم قدم میزنی وقتی همه دارن میدوعن...صورتت هیچ حسی رو منتقل نمیکنه، کاش میتونستم دستاتو بگیرم و اینقدر تو چشمات خیره شم تا لبخند بزنی...

    دستاتو توی جیبت فرو میکنی و سرتو پایین میندازی ، چرا با خودت اینکارو میکنی؟ زندگی کن...حتی به جای من!

    روی نیمکت روی پل میشینی و به آدما خیره میشی؛ آدمایی که انگار هیچ رنگی ندارن و بارونی که می باره کدر ترشون میکنه...این پلو یادته؟ اولین بوسه...

    به دختر بچه ای که پالتوی قرمز پوشیده خیره میشی...منو یاد هیگانبانای سرخ می ندازه. زمزمه میکنی"هیگانبانا" ، ظاهرا منو خیلی خوب شناختی. آهنگ برای بار دهم پخش میشه و اون بچه هنوز تنها ایستاده و آروم میلرزه...

    سیگارتو در میاری و روشنش میکنی ، حالا صورتت توی دود محو شده...با این که خیلی قشنگه اما میدونی که ازش متنفرم...کاش سیگار بودم...

    ------

    پک عمیقی ب سیگاری که مثل خودم خاکستری شده میزنم، تو سیگار دوست داشتی، ولی نه برای من. الان که نیستی جلومو بگیری، بذار خودم ب حال خودم سیگار بکشم...

    فیلتر تموم شده شو زیر پام له میکنم و سمت لبه ی پل میرم. به آبای تموم نشدنی زیر پام خیره میشم. شاید همه اشکای من اینجا جمع شدن. میتونم بی قراری شونو برای اینکه دوباره بهشون برگردم، ببینم. ب دختر بچه و پالتوی قرمزش خیره میشم. شاید آخرین بار باشه که تصویرش تو ذهنم نقش می بنده، تصویر دختر بچه و هیگانبانای قرمز تو...

    دوباره به رود پر آب زیر پل خیره میشم. سمت پل می ایستم و چشمامو می بندم. بازشون میکنم. جلوم ایستادی. آسمون سیاه چشمات جلوم ایستاده. بعد چند سال لبخند تو می بینم. کجا رفته بودی؟ برای ابدی کردن قولت برگشتی؟ همون قولی که تا ابد با هم بمونیم؟ حتی بعد مرگ...؟

    لبخند میزنم و به آخرین اشکم اجازه ی ریزش میدم. دستامو دور گردنت حلقه میکنم و ب بوسه می گیرمت. خودمو به عقب هول میدم...تو آغوشم با من میای...مرگ توی آب میتونست انقدر حس رهایی باشه...؟

    صدای آمبولانس میاد...فک کنم من و هودی آبی مو که الان قرمز شده رو با خودش می بره...

    By Darklight + Ala

     

    ای آن که دوستت دارم اما ندارمت

    جایت همیشه در دل من درد می کند...

  • Comets* [ ۱۷ ]
    • (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠
    • يكشنبه ۲۵ مهر ۰۰

    -Yehoei Right Now -21

    خدایا...

    خودت کمک کن همه چی خوب تموم شه

    همه چی

    نذار کم بیارم، نذار بِبُرم

    تنها امیدم فقط خودتی

    تویی که واسطه هاتو برام می فرستی، تویی که دست مو می گیری، تویی که بهم همت میدی

    تویی که امید ابدی می. کسی که هیچوقت تنهام نمیذاره

    پروردگار من، تو که منو رها نمیکنی، نذار من خودمو ازت رها کنم...

    همین جا هم لطفا همگی این دعا رو برای مادر دوست مانیا بخونین

    یا حداقل "آمین" بگین

    مانی م، ببخشید که دیر شد :")

    #دختر پرحاشیه

    (ب لقب جدیدی که خودم ب خودم دادم سلام کنین :)

    +عیدتونم مبارک :)

    +تولد موچی مونم مبارک

    +تولد یکی دیگه م مبارک. که 1 هفته س یادمه، ولی ب دلایلی نشده پست بذارم هنوز. منتظرش باشین :)

  • Comets* [ ۵ ]
    • (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠
    • شنبه ۲۴ مهر ۰۰

    -Little Bunny & her Lord : Yehoei Right Now -20

    عشق همیشهععشق همیشه کلمات زیبایی نیست که روی زبون جاری میشن..همیشه پر از بوسه های عاشقانه و آغوش های پر از احساس نیست، همیشه پر از خوشحالی و دوستت دارم گفتن هایی نیست که باعث میشن به جنون برسی
    عشق گاهی تو رو از هم میپاشه، تک تک سلولهای بدنت رو از درد پر میکنه،بین اقیانوسی از اشکات که آرزو داری بینشون غرق شی رهات میکنه،عشق اشکه، عشق سوزش قلبه،عشق جدایی و دوباره رسیدنه، عشق دوری و نزدیکیه،عشق سکوت طولانی بین خنده هاست،عشق یعنی عاشق باشی تا جایی که متنفر بشی و بعد نفرتت رو از بین ببری چون عاشقی، عشق میتونه درمانت کنه ولی قدرت اینم داره که جوری زمین بزنتت که دیگه نتونی از جات بلند شی.. عشق درده..و درد عشقه :)
    عشق مثل بیماریه..نمیدونی چطور اتفاق میوفته..عطسه میکنی، یه هو میلرزی و دیگه دیر شده...تو سرما خوردی!
    میدونی...دوست داشتن کسی که میدونی هیچوقت و هیچ زمان مال تو نمیشه، شهامت میخواد:)
    ولی بعضی وقتا باید قبول کنیم که بعضی از آدما فقط میتونن توی قلبمون بمونن...نه زندگیمون
    ولی تو وقتی نباشی..مثل معتادی ام که بهش مواد و دیابتی که بهش انسولین نرسیده..(:

     

    -پارک آنی



    کپی نکن تو رو جان ناموصت ای بی فانوس وگرنه توسط کرفس بنده مورد عنایت قرار میگیری :|💔عاه گلبم=-= جر شوخی کردم فدا سرت:|

    عشق همیشه کلمات زیبایی نیست که روی زبون جاری میشن..همیشه پر از بوسه های عاشقانه و آغوش های پر از احساس نیست، همیشه پر از خوشحالی و دوستت دارم گفتن هایی نیست که باعث میشن به جنون برسی
    عشق گاهی تو رو از هم میپاشه، تک تک سلولهای بدنت رو از درد پر میکنه،بین اقیانوسی از اشکات که آرزو داری بینشون غرق شی رهات میکنه،عشق اشکه، عشق سوزش قلبه،عشق جدایی و دوباره رسیدنه، عشق دوری و نزدیکیه،عشق سکوت طولانی بین خنده هاست،عشق یعنی عاشق باشی تا جایی که متنفر بشی و بعد نفرتت رو از بین ببری چون عاشقی، عشق میتونه درمانت کنه ولی قدرت اینم داره که جوری زمین بزنتت که دیگه نتونی از جات بلند شی.. عشق درده..و درد عشقه :)
    عشق مثل بیماریه..نمیدونی چطور اتفاق میوفته..عطسه میکنی، یه هو میلرزی و دیگه دیر شده...تو سرما خوردی!
    میدونی...دوست داشتن کسی که میدونی هیچوقت و هیچ زمان مال تو نمیشه، شهامت میخواد:)
    ولی بعضی وقتا باید قبول کنیم که بعضی از آدما فقط میتونن توی قلبمون بمونن...نه زندگیمون
    ولی تو وقتی نباشی..مثل معتادی ام که بهش مواد و دیابتی که بهش انسولین نرسیده..(:

     

    -پارک آنی



    کپی نکن تو رو جان ناموصت ای بی فانوس وگرنه توسط کرفس بنده مورد عنایت قرار میگیری :|💔عاه گلبم=-= جر شوخی کردم فدا سرت:|

    عشق همیشه کلمات زیبایی نیست که روی زبون جاری میشن..همیشه پر از بوسه های عاشقانه و آغوش های پر از احساس نیست، همیشه پر از خوشحالی و دوستت دارم گفتن هایی نیست که باعث میشن به جنون برسی
    عشق گاهی تو رو از هم میپاشه، تک تک سلولهای بدنت رو از درد پر میکنه،بین اقیانوسی از اشکات که آرزو داری بینشون غرق شی رهات میکنه،عشق اشکه، عشق سوزش قلبه،عشق جدایی و دوباره رسیدنه، عشق دوری و نزدیکیه،عشق سکوت طولانی بین خنده هاست،عشق یعنی عاشق باشی تا جایی که متنفر بشی و بعد نفرتت رو از بین ببری چون عاشقی، عشق میتونه درمانت کنه ولی قدرت اینم داره که جوری زمین بزنتت که دیگه نتونی از جات بلند شی.. عشق درده..و درد عشقه :)
    عشق مثل بیماریه..نمیدونی چطور اتفاق میوفته..عطسه میکنی، یه هو میلرزی و دیگه دیر شده...تو سرما خوردی!
    میدونی...دوست داشتن کسی که میدونی هیچوقت و هیچ زمان مال تو نمیشه، شهامت میخواد:)
    ولی بعضی وقتا باید قبول کنیم که بعضی از آدما فقط میتونن توی قلبمون بمونن...نه زندگیمون
    ولی تو وقتی نباشی..مثل معتادی ام که بهش مواد و دیابتی که بهش انسولین نرسیده..(:

     

    -پارک آنی



    کپی نکن تو رو جان ناموصت ای بی فانوس وگرنه توسط کرفس بنده مورد عنایت قرار میگیری :|💔عاه گلبم=-= جر شوخی کردم فدا سرت:|

    عشق همیشه کلمات زیبایی نیست که روی زبون جاری میشن..همیشه پر از بوسه های عاشقانه و آغوش های پر از احساس نیست، همیشه پر از خوشحالی و دوستت دارم گفتن هایی نیست که باعث میشن به جنون برسی
    عشق گاهی تو رو از هم میپاشه، تک تک سلولهای بدنت رو از درد پر میکنه،بین اقیانوسی از اشکات که آرزو داری بینشون غرق شی رهات میکنه،عشق اشکه، عشق سوزش قلبه،عشق جدایی و دوباره رسیدنه، عشق دوری و نزدیکیه،عشق سکوت طولانی بین خنده هاست،عشق یعنی عاشق باشی تا جایی که متنفر بشی و بعد نفرتت رو از بین ببری چون عاشقی، عشق میتونه درمانت کنه ولی قدرت اینم داره که جوری زمین بزنتت که دیگه نتونی از جات بلند شی.. عشق درده..و درد عشقه :)
    عشق مثل بیماریه..نمیدونی چطور اتفاق میوفته..عطسه میکنی، یه هو میلرزی و دیگه دیر شده...تو سرما خوردی!
    میدونی...دوست داشتن کسی که میدونی هیچوقت و هیچ زمان مال تو نمیشه، شهامت میخواد:)
    ولی بعضی وقتا باید قبول کنیم که بعضی از آدما فقط میتونن توی قلبمون بمونن...نه زندگیمون
    ولی تو وقتی نباشی..مثل معتادی ام که بهش مواد و دیابتی که بهش انسولین نرسیده..(:

     

    -پارک آنی



    کپی نکن تو رو جان ناموصت ای بی فانوس وگرنه توسط کرفس بنده مورد عنایت قرار میگیری :|💔عاه گلبم=-= جر شوخی کردم فدا سرت:|

    ولی بین همه این عاشقای افسانه ای، اگه من ژولیت بودم، تو رومئو می شدی؟

    اگه من دزیره بودم، ناپلئون می شدی؟

    یا شایدم...لیتل بانی و سرورش...می موندی؟

    ۱۸ مهرماه ۱۴۰۰ ، ساعت ۱۶

    ---

    *هر چی بیشتر یکیو دوست داشته باشی، بیشتر ازش ناراحت میشی...*

    *گفته بودم خستگیاتو بریزی تو وجودم، گفته بودی دردامو بریزم تو وجودت...

    کجایی الان که دردِ دلِ تنگم داره منو از پا در میاره...؟*

    ۱۸ مهرماه ۱۴۰۰ ، ساعت ۱۹

    ---

    اصل زندگی من :

    "سهم من از عشق : 24/3 دلتنگی ، انتظار"

    "تنفرها و ترس های جدید : 24 ساعت ، 3 روز"

    ۱۹ مهرماه ۱۴۰۰ ، ساعت ۲۰

    ---

    عشق همیشه کلمات زیبایی نیست که رو زبونت جاری میشن، همیشه پر از بوسه های عاشقانه و آغوش های پر از احساس نیست، همیشه پر از خوشحالی و دوستت دارم گفتن هایی نیست که باعث میشن به جنون برسی...

    عشق گاهی تو رو از هم می پاشونه، تک تک سلول های بدنت رو پر از درد میکنه، بین اقیانوسی از اشکات که آرزو داری بین شون غرق شی رهات میکنه، عشق اشکه، عشق سوزش قلبه، عشق جدایی و دوباره رسیدنه، عشق دوری و نزدیکیه، عشق سکوت طولانی بین خنده هاست، عشق یعنی عاشق باشی تا جایی که متنفر شی،و بعد نفرتت رو از بین ببری چون عاشقی. عشق میتونه درمان کنه ولی قدرت اینم داره که جوری زمین بزنتت که نتونی بلند شی. عشق درده...و درد عشقه...

    ولی وقتی تو نباشی، مثه معتادیم که بهش مواد، دیابتی ای که بهش انسولین، و منی عم...که تو بهش نرسیده...

    -پارک آنی- ب جز خط آخر

    ---

    میدونی که بعضی وقتا بدم میاد بعضی حرفا رو مستقیم بزنم.

    ولی هیچ آدمی اگه پای رفتن داشت، از اول به پات منتظر واینمیستاد.

    پس اگه رفته، بدون به جای بدی از تحمل رسوندی ش...

    ۲۰ مهرماه ۱۴۰۰ ، ساعت ۱۲

    • (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠
    • سه شنبه ۲۰ مهر ۰۰

    ...𝑴𝒚 𝑼𝒏𝒊𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆~

    Cause baby YOU...

    You are...

    🌌✨ MY UNIVERSE ✨🌌

     

    +از قشنگ ترین و دلنشین ترین اجراهایی شونه که دیدم، صداهاشون...صداهاشون...T----*

    +کم توجهی شد بهش !!! (کلیک!)

  • Comets* [ ۳۰ ]
    • (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠
    • جمعه ۱۶ مهر ۰۰

    ...𝒀𝒐𝒖𝒓 𝑬𝒚𝒆𝒔 𝑽𝒐𝒊𝒄𝒆~

    ساخت کد موزیک

    چشمانش را باز و بسته می کرد. سعی کرد او را درست ببیند. خودش بود؟ شاید در خواب بود. شاید کس دیگری خود را جای او جا زده بود. یا شاید اشتباه شنیده بود!

    دستش را سمت موهای قهوه ای پریشانش برد تا از بیدار بودنش مطمئن شود. بله، لمس موهای لطیفش تفاوتی با زمانی که بیدار بود نداشت.

    کلماتی که از دهانش خارج می شدند، تناقض های زیادی را با همه چیز به وجود آورده بود. می توانست همین جا به حرف هایش اعتماد کند. ولی ترجیح داد حقیقتش را خودش کشف کند. سرفه کوچکی کرد و گفت : "حرف تو دوباره بزن."

    چرا الان باید گوش هایش بسته، و چشم هایش در آسمان مشکی روبرویش غرق می شدند؟ انگار که جهان به احترام دو چشم به زیبایی ماه، سکوت کرده بود.

    با تکان خوردن دست هایش جلوی چشمانش، به خودش آمد : "چیزی گفتی؟"

    نفس عمیقی از سر بی حوصلگی کشید : "سومین باره دارم برات توضیح میدم."

    مگر حرفی در این مدت رد و بدل شده بود؟ او همیشه حرف هایش را از چشمانش می خواند. چشمانی که بر خلاف زبانش، توانایی دروغ گفتن نداشتند. دقیقه ها بود که پلک از چشمانش برنداشته بود. پس چرا متوجه حرفی نشده بود؟

    -"من نمیدونم تو حرفی زدی یا نه، فقط میدونم هر چی که گفتی، از دلت نیومده."

    می توانست عوض شدن رنگ صورتش را حس کند : "چرا اینو میگی؟"

    دستانش را بالا برد و به گونه اش کشید : "چشمه ی حرفایی ت که از دلت سرچشمه می گیره، همیشه به آسمون سیاه چشمات می ریزه. چشمات خشکه، من حرفی توشون حس نمیکنم."

    چشمانش تر شد. پس این بار رود دلش، غمگین تر از این حرف ها بود.

    -"و الان، تازه دارم حقیقت رو می بینم. تو غمگینی."

    دستانش را سمت چشمانش برد و سریع بارانش را خشک کرد. ولی مگر دل این حرف ها را می فهمید؟ هر وقت دستش به سرچشمه ی چشم هایش، که قلبش بود می رسید، چشم هایش هم لال خواهند شد.

    و حالا...این چشم هایش بودند که دوباره خیس می شدند.

    +"بهت گفتم طناب ما خیلی وقته که به نخ رسیده، قبل اینکه خودش پاره شه، باید خودمون ببریمش. وگرنه خودمونم زمین میزنه."

    به چشم هایش لبخند زد و نوازش شان کرد : "منم دوست دارم."

    بغض تیزی به گلویش افتاد که باعث شد لب هایش هم به لرزش بیوفتد. چشمانش را بست. نباید دلش بیشتر از این خودش را لو می داد.

    دستانش را از کنار چشمانش، به روی گونه اش رساند و گفت :"چیو داری سعی می کنی پنهان کنی؟ من حتی فریادِ سکوتت رو هم می شنوم."

    آهی کشید و قدمی به عقب برداشت که دستش از روی گونه اش کنار رود. بیشتر از این تاب لمس هایش را نداشت. دلی که عاشق ذره ذره ی وجود فرد مقابلش بود، چطور می توانست در برابر لمس هایش، خودش را نبازد؟

    با چشمان بسته زمزمه کرد :"دوست...ندارم."

    با اینکه می دانست دروغ ناچیزی بیش نمی گوید، ولی دلش به لرزه افتاد. این جمله ی غریب برای گوش هایش بیش از اندازه دردناک بود. هر چند به دروغ.

    -"چشماتو باز کن تا صداتو بشنوم."

    هم چنان چشمانش را بسته نگه داشت. ولی اشک ها از زندان پلک هایش به بیرون دویدند.

    -"تو شهزاده ی منی. قول دادم همیشه به حرف دلت گوش بدم. این دل پاک و لطیف توعه که وجودت رو در بر گرفته. نه زبونت که فقط خودش رو احمقانه تکون میده. بدون اینکه به قلب یا عقلت توجهی کنه. حالا چشماتو باز کن تا صداتو بشنوم. به زبونت هم بفهمون که به حرف دلت گوش کنه."

    نفس عمیقی کشید. با اطمینانی که از او گرفته بود، به آرامی چشمان خیس و سرخش را باز کرد.

    لبخند دوباره ای روی لب هایش نشست. سمتش رفت و او را به آغوش کشید. امن ترین مکان برای حرف ها و اشک هایش، همین فرد و همین آغوش بود. آغوشی که تمام ترس هایش را از بین می برد. ترس هایی که مسبب این حرکات احمقانه ی زبانش بودند.

    -"من که گفتم، تو شهزاده ی بی عشق من نیستی... :)"

    +یکیو دارین که همینجوری چشماتونو بخونه :)؟

    ++این آهنگ ایهام...از اوناس...از همونا که ب خیالت بال و پر میده...

    +++ If you didn't CHECK

  • Comets* [ ۱۲ ]
    • (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠
    • چهارشنبه ۱۴ مهر ۰۰

    -Yehoei Right Now -19

     

    هیچوقت مکان و زمان برای عاشق معنایی نداره

    ! ✨♥ معشوق هم مکانه...هم زمان

     

  • Comets* [ ۱۳ ]
    • (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠
    • چهارشنبه ۱۴ مهر ۰۰

    کدوم یکی از بیانیون، کِی، کجا، با کی، چیکار؟!

    (پست حاوی سرطان با تزریق سم می باشد، در صورت داشتن بیماری زمینه ای، از ورود ب پست خودداری فرمایید)

    و بشنوید از خبری که هم اکنون ب دستم رسید!

    برخی رازهای پشت پرده بیانیون فاش شده! با همکاری همگی، رازها تکمیل شد و هم اکنون در دسترس عموم است. لودهندگان، همگی غافل از این بودند که در صورت همکاری با ما، ب افشای پشت پرده های خودشون هم کمک می کنن :)))

    بریم تا داشته باشیم...

  • Comets* [ ۸۴ ]
    • (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠
    • سه شنبه ۱۳ مهر ۰۰

    ...𝑭𝒂𝒅𝒆𝒅 𝑭𝒓𝒐𝒎 𝑫𝒓𝒆𝒂𝒎𝒔~

    روزی می رسید که از کنار رود سن بگذرد و به یاد بیاورد که روزی در جوانی اش قلبش را به یک شاعر داده بود؟ شاید آن روز دست هایش در دست های دیگری قفل باشد...

    بعد از او برایم چه می ماند؟ تنها می شدم، تنهاتر از این...او خوشبخت می شد، اما من چه می شدم؟ منی که در این سالن، در این هیاهو و خستگی، کافی بود چند ثانیه چشمانم را ببندم تا باز هم او را در خواب های سبک و سنگینم ببینم. اما فرقی نداشت. سبک باشد یا سنگین، سالن تئاتر باشد یا خانه، او در هر صورت از زندگی که هیچ، به مرور از خواب هایم هم محو می شد...

    Along The Seine River, Quake.01

    +نمیتونم توصیفش کنم، فقط میدونم تاب یه دزیره ی جدیدو ندارم...

    ++ن من واقعا از حامیم هم خوشم میاد!

    سو کراشای ایرانی م دو نفر شدن :) مازیار لشنی و حامیم :)

  • Comets* [ ۱۳ ]
    • (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠
    • دوشنبه ۱۲ مهر ۰۰
    بسم الله الرحمن الرحیم

    ~

    عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم...

    ~

    واژه ها .

    ~

    به تن تبعید شد روح عدم پیمای من ای عمر !
    بگو بر شانه باید برد تا کی بار هستی را ؟

    ~

    you know, it's just nothing
    actually, what you see is nothing
    but my seconds is drowned in this nothing
    a nothing that made my soul
    my complicated nothing soul
    ✳welcome to my ✳𝑆𝑜𝑢𝑙 𝐹𝑖𝑙𝑡𝑒𝑟
    -mad strange Someone-

    ~
    پستای دوست داشتنی...♡