به چی فکر می کنی؟
همین الان!
-تیکه یا سوال مبهمی نیست، واقعا همین لحظه به چی فکر می کنین؟-
به چی فکر می کنی؟
همین الان!
-تیکه یا سوال مبهمی نیست، واقعا همین لحظه به چی فکر می کنین؟-
اینکه چجوری فردا و پس فردا قراره شیمی، فیزیک و زیست بخونم...همینقدر جذاب
(╥﹏╥)
حالا فیزیک و شیمی همچین هم بد نیستن میدونی؟
ولی زیست واییییییییییی...بخش گیاهانش؛ دارم نمیتونمش هیچی نمیفهمم از بخش گیاها:(
نرو بمون
نرو بمون
برام تو جون بخواه میدم برات
یه روز
میبرمت یه جا که توش
نشینه بعضی تو گلوت
- بیمه عمر ، شروین -
ریتم این آهنگ عجیب به دلم میشینه
آلایی که تو بیانه با آلایی که تو دیلیش یا هر جای دیگهست خیلی فرق میکنه
واقعیتره
آرومتر
باحوصلهتر
هر چند هنوزم گشادیتمو دارم. جنس همه چیزم اینجا فرق میکنه
اینجا شروع من بود
یه لحظه یاد هیون افتادم
خیلی وقته باهاش حرف نزدم. دلم براش تنگ شده
مانیا
سلین
هیون
فاطمه حسینی
نرگس که فکر کنم دوباره میخواد کنکور بده
هلیا
هر بار وقتی برا کنکوریا دعا میکنم اسمتونو میارم. امیدوارم موفق باشید، همه چیز براتون سریع و خوب بگذره و راضی به رضای خدا باشید🤍✨
این کارو الان از چومی الهام گرفتم. دیدین داره چیکار میکنه؟ هر شب برای دوستای بیانیش نامه مینویسه
خیلی قشنگه. خیلی
دیدین اینطور موقعا باید یه پای لیست آهنگ آماده کنین؟ حداقل من که اینجوریم
برم آماده کنم و امیدوارم حسم نپره
پس از چهل دقیقه...
تایم کل پلی لیست مو زده 5 ساعت و 4 دقیقه :)))
و تو این 40 دقیقه همچنان هیچکس نیومده...
اینکه چهقدر کم وقت دارم برای خوابیدن و چهقدر برای امتحانام آماده نیستم.
الماس
شخصی که در هر ساعت و دقیقه بتونی باهاش حرف بزنی و درددل کنی؟ بله.
از روزمرگی هاش فقط برای تو میگه و این برات لذت بخشه؟ بله.
ولی حس نافذ بدی بهم میگه اون خیلی مایل به شنیدن روزمرگی های من نیست. نمی دانم چارا
میدونستین چقدر آشپزی ش خوبه؟ یه پا کدبانوعه برای خودش
و از دختراییه که به جرئت میتونم بگم یه تنه برای رویاهاش میجنگه. از سختیاش برای کنکور گرفته تا الان که هنوز دانشگاه شو شروع نکرده داره کار میکنه و درآمد خودشو داره
از اون دخترایی که همه حقیقتا بهش افتخار میکنن
میدونستین من میخوام لاغر شم ولی مامانم هر شب غذاهای خوشمزه درست میکنه
و منم خیلی سست عنصرم ؟!
کیک توت فرنگی
از زمان کنکور بود که برام عزیز شد. یادتونه؟ تنها کسی که حداقل هفته ای یا ماهی یه بار به من ایمیل می زد کالیستا بود. من خیلی چیزا یادم نمیمونه ولی اون شبو یادمه که تو اوج گریه، نوتیف ایمیل شو دیدم و برای اولین بار آرزو کردم کاش ایمیلش طولانی باشه. و طولانی بود.
کالیستا از لحاظ درگیری های روحی حال حاضرش خیلی شبیه منه. ذوق، هیجان و چالش هایی که داره، چند سال قبل منو برام تداعی میکنه...
کاپوچینی
جالبه بدونین من اولاش ازش خوشم نمیومد *هاهاهاها
ولی الان از آدماییه که حرف زدن باهاش واقعا برام لذت بخشه. مزه کاپوچینو داره واقعا.
و من هنوز منتظر روزیم که بیای دانشگاه ببینمت. بگردونمت. ببرمت کافه ترن دانشگاه. اخ...
و میدونی...خوشحالم داری برای رویاهات قدم برمی داری. هنر میخونی، می نویسی، عکس می گیری و ... حداقل حسرتی برات نمیمونه هر اتفاقی که بیوفته
دارم فکر میکنم برم حمام یا بشینم ۵۰۰ صفحه کتاب رو هرپه سریع تر تموم کنم زنگ بزنم نصفه شب داد بزنم که تمومش کردم یا بشینم سریال ببینم یا به غول خواب اجازه ی سیطره بدم.
احتمالا برم حمام و همزمان سریال دانلود کنم و بعدش تا ۳ سریال ببینم و تا ۷ کتابرو تموم کنم
کاش یادم بیاد امتحان های دانشگاه شنبه ی بعده و امتحان اول و دوم هرکدوم منبابع ۷۰۰ صفحه ای دارن
دارک چاکلت
گفته بودم که چقدر بغل کردن شو دوست دارم دیگه؟ هر بار که باهاش حرف میزنم دلم میخواد بغلش کنم. نمیدونم چرا.
عمیقا امیدوارم روزای خوبی رو بگذرونه. به شدت نگرانش بودم از همون اول کنکور. نمیدونم چرا ولی حس می کردم اونم قراره روزای سختی رو بگذرونه. امیدوارم زودتر تموم شه و در آرامش پیش مون برگردی
پیشورکپو
شخصی که پایه تمام دیوانه بازی هاست؟ بله.
هر بار پای تلفن تا عمق دل درد از خنده میرید؟ بله.
مسابقه هیجان انگیز من من من من من ماااااااااااااااااااااااااااااااااا (که من برنده شدم)
فردا هم قراره طی صحبت از مسائل روز جهان، اولین تِرَک فیت پیشوکپو آبی نفتی رو بدیم بیرون که بزنه رو دست بی تی اس که صگ هیچکس نیست.
بذار فراموش نکنیم پست تولد امسال تو چقدر سرد ریکت دادی ولی
(خیلی دوست دارم زهرا. جدی میگم)
آقا
من بعد 1 و نیم سال دوباره کانون ثبت نام کردم. باید pre 2 می رفتم ولی تعیین سطح دادم و گس وات؟ دو لول بالاتر قبول شدم و این ینی رفتم ترم بعدش. Inter
و بابتش خیلی خوشحالم. خیلی.
آلاااا تو هم کانون میری؟!!! من high inter 3 میرم این فصل :`)
من به حدی می ترسم که با دیدنشون ضعف میکنم، سرم درد میگیره و در ۷۰ درصد مواقع ممکنه همون لحظه گریم بگیره.
High inter یه لول بالاتر از inter عه. ترتیبش اینطوریه : اینتر ۱ ، اینتر دو ، اینتر سه، های اینتر ۱ ، های اینتر ۲ ، های اینتر ۳، ادونس ۱ ، ادونس ۲ ، ادونس ۳ :`)
-ولی اینتر خیلی سخته ㅠㅠ *هزاران هزار بار آرزوی موفقیت کردن*
شوالیه ماه
امیدوارم نخونه اینو
من تولدتو یادم نرفته بود. ولی شرایطش نبود که برات بنویسم. میدونی چند وقته ازت بی خبرم؟ از روز رتبه ها...
از سکوت و غیب شدنت میشد فهمید چه فشاری رو دوباره تحمل می کردی...
میخوام برات نامه بنویسم. هنوزم میخوام. ولی هنوز برات کادو نخریدم...
امیدوارم هر جا هستی سالم باشی نرگس. دلم برات تنگ شده و نگران تم واقعا شوالیه ماه
و... منو ببخشی
شاخه نبات
میدونستی امروز که تو تختم بین خواب و بیداری بودم، آیدا بهم زنگ زد و من بین خواب و بیداری گفتم "عه سلام مانیا" و اون خندید و گفت آیداعه. صداش پشت تلفن خیلی شبیه تو شده بود...
دختری که محبتش اندازه نداره واقعا. هر کی سر راهش قرار بگیره از محبتش نصیبش میشه. امیدوارم قدرت دونسته بشه و بابت این مهربونیات آسیب نبینی. دنیا قشنگی شو برات حفظ کنه و بتونی به رویاهات برسی...
مراقب خودت باش. میدونم دوران همچنان سخته ولی بالاخره تموم میشه. بهت قول میدم...
وال صورتی
من و این دختر چتامون تموم نمیشه. من هزارتا پیام میدم. اون هر هزارتا رو ریپلای میکنه و بعد خودشم هزارتا پیام دیگه میده. بعد من اون هزارتا رو ریپلای میکنم و این روند تا ابد ادامه داره... تنها کسایی هستیم که این عادتامون مشترکه
اگه من و هلیا تو دوتا دنیای متفاوت باشیم، نسخه کپی همدیگه تو جهان های موازی ایم. جالبه برام...
و دختر، شوهر تهرانی ت منتظرته. یکم دیگه دیر کنی مجبور میشم یکی دیگه براش جور میکنم. خسته شده دیگه.
گفته بودم چقدر از کامنتت برای پست تولدت خوشحال شدم؟ چیزی که اصلا توقع شو نداشتم...
مراقب خودت باش شکلات صورتی. منتظرت میمونم...
به اون..دارم وویسشو گوش میدم. به اینکه چقدر صداش خسته است ولی داره با من حرفرمیزنه این نصف شب..تا حالم خوب شه..به اینکه اون فرشته نیست اما دست کمی هم ازش نداره. به اینکه چرا سیگار میکشه تا صداش اینجوری خش خشی باشه. و به اینکه چرا با اینکه خودش سیگار میکشه اما امروز سرم داد کشید و نذاشت که من سیگار بکشم. به اینکه چرا مواظب منه ولی مواظب خودش نیست؟چرا میگفت ریه هات خراب میشه ولی به فکر ریه های خودش نیست که هیچی ازشون نمونده؟.... به اینکه چرا انقدر پر درده ولی نشون نمیده.
به اینکه دارم جواب کدوم گناهمو پس میدم که هشت روزه نه از خونه رفتم بیرون نه تونستم برم تلگرام، هم گوشی و هم لپتاپمو بردن که مثلا درس بخونم ولی بدتر باعث شدن نتونم تمرکز کنم چون واقعا این بیخبریه و حرف نزدن با دوستام داره منو از ریشه خورد میکنه.
باتو دریا پر از دیدنی بود شب ستاره گلی چیدنی بود
میای یا بزارم بری؟
اخی :")
من شنونده خوبی ام ولی جاست دیس ریکت نشون دادنم فاجعس با همه هم همینم تو بوگو اصلا اونطوری که فکر میکنی نی
من مامانمم میشینه باهام حرف میزنه من همه رو گوش میدم بعد مثلا میگم اره اینکارو مثلا میکردی
تهش در همین حده😅
مسئله اینجاست آلا که من خودم و با خواست خودم بارها تونستم گوشی و لپتاپمو بذارم کنار خب؟ ولی اینکه یهو ببرن انصافه؟ من کلی کار نصفه اون تو دارم، تمام برنامه ریزی زندگیم بهم ریخته الان.
به اینکه،،زمین داره دور خورشید میچرخه و یک چیزی به اسم شب و روز رو بوجود میاره؛و این چرخشو با زمان میسنجن...میگن زمان نسبیه...پس اگه همه ساعتا وایسن و بعد مدتی دوباره کار کنن،کی میتونه بگه اون خاموشی چقدر طول کشید؟
و چقدر کار زشتیه که عمر ادمو از روی این برهه ی زمانی نامجهول حساب میکنن!•-•
آلیس
دختری که بین جنگل رنگینکمانی افکارش گم شده. خیلی زود بزرگ شده. خیلی. و همینه که باعث سردرگمیش میشه.
و برای اون هم خوشحالم که تونسته از شرایطی که مثه بند دور تن و روحش پیچیده بود رها بشه. این روزا تموم میشه و تو اونطور که میخوای برای رویات قدم برمیداری. تو موفق میشی آلیس سرزمین عجایب ,٫*قلب
:>>> مغز من همیشه دنبال اثبات یک چیزیهu-u
میدونی قالبیت حرفم رو این بود که...وقتی ما میخوابیم و گردش زمینو نمیفهمیم هم زمانو حساب میکنن،اینم منطقیه چون باید یک استارتی برای روز و کار هامون باشه؛ولی یهو زمان از دست بره کسی حسابش نخواهد کرد...
اره خب باید هر چیزی یک ملاک و واحدی داشته باشه این درسته ولی دارم سعی میکنم این جمله ی«زمان نسبی است» رو هندل کنم•^•
:)))
اینم حرفیه،تکنولوژی انقدر پیشرفتس که....
اره منم اینجوری فک میکردم و میگفتم اوکی مدار هر سیاره فرق میکنه. پس زمان نسبیه،ولی سر زنگ هنر معلممون پی دنباله ی حرفش گفت زمان نسبیه و شروع به توضیح کرد
از اون موقع من درگیر این قضیه شدم:///
+راستی فیلمی که گفتی رو دیدم ولی بعد امتحانا یکبار دیدنشم ضرر نداره،شاید یکی دوتا از سوالام رفع شدxD
چقدر خوبه،در مورد اینجور چیزا اطلاعاتت زیاده=]
پس باید از معلما متشکر بود یا چی؟
باید ازش بپرسم،بگم خانووووم چرا منو درگیر یک جمله خودت کردییییxD
اره یکم عمیق و سنگینه موضوعش
به هارو ، گربه ی مشکیی که یه تایم سه ماهه فاکینگ بهم عادت داشت و همش میومد پیشم و بهش غذا میدادم و کلا گربه ی خاصی بود ؛ ولی یک ماهه که.. نیست (:
به آلمان.
و اینکه ممکنه یوآپلود درست شه و بکگراند و هدرای قالبم برگرده؟ یا قالب مورد علاقم برای همیشه رفت؟
فرهاد مهراد.
ابنکه عاشق یه آدم مافوق بی احساس شده باشی چه حسی داره؟؟
هق! گرفتار شدیم..
الانم احساس گناه بهم اضافه شده..
آلاچان؛اینکه قول داده باشی به خدا،قسم خورده باشی که دیگه تکرار نشه،ولی بازم دوباره تکرار کنی،بنظرت خدا میبخشه؟؟
حس میکنم دیگه خسته شده از دستم..
به این که ممکنه دوباره بازی کی کجا با کی چیکار(درست گفتم؟) رو اپدیت کنی؟:"))))
من اونموقع نبودم و موقعی که خوندم خدا خدا میکردم دوباره بزاریش"]
وااااایییییی ممنونننTTTTTT
زبونشون قشنگه. خوشم میاد.
الانم دارم به وب دومم فکر میکنم و امیدوارم تو خوب باشی.
به ساکت و سنگین بودنش. هرچند دوباره، قالبای وبام کاملا از بین رفته و باید درستشون کنم ولی خستهتر از اونیم که انجامش بدم ::).
اگه قالب درست روش قرار بگیره بهترین میشه. حداقل برای من.
فعلا همین قالبه رو دارم و اونی که مائو برای دوره طلایی بیان درست کرد و یه تهرنگی از نارنجی کمرنگ داشت.
اینکه قابل دوس داشته شدن توسط اطرافیانم دارم یا نه؟
من میتونم یا نه از این کنکور به سلامت بیرون بیام؟
اینکه چرا خوشحال نیستم؟
چرا اون ته دلم داره فشار میاره به این ته دلم؟
اینکه کسی اصلا منو یادش مونده یا نه؟
اینکه مامان بزرگ بابا بزرگم که هر شب با فکرشون میخوابم منو دارن میبینن یا نه؟
دلم براشون تنگ شده
خیلی تنگ شده
اصلا خوبن ؟ جاشون راحته؟
( منو ببخش بخاطر پرتو پلاهام...)
به اینکه عربی رو چیکارش کنم
و اینکه چرا آدما فقط ظاهر قضیه رو میبینن و اظهار نظر میکنن تو ذهن خودشون داستان میسازن و یه آدم از کسی که نیستی تشکیل میدن و راجبش صحبت میکنن
اینکه اون پیجه کِی بهم جواب میده موجوده یا نهxD TT
ولی به غیر از اون، اینکه چجوری بهش بگم.
رومئو
نمیخوام این دفعه سر شوخی رو باز کنم. شاید الان حداقل به شوخی نیازی نداری
تو از همونایی که شاید از نوشته هاشون هم نشه درونش رو فهمید. حداقل من بعد دو سال، همچنان نتونستم درونت رو اونطور که باید بشناسم.
امیدوارم برای لبخند زدن تلاش کنی، هر چقدر بی فایده باشه. امیدوارم هر چه زودتر آرامشت تو اون چیزی که حقیقت توعه، پیدا بشه و روحت به رضایت و تکامل برسه. و تو بتونی بی پروا طوری زندگی کنی که انگار ثانیه به ثانیه ش، ثانیه آخره.
مراقب خودت باش رومئو و شاد برگرد. ژولیت منتظرت میمونه...
اون آهنگی ک جیران اشاره کرد رو بابام تو ماشین رو ریپیت گذاشتㅠㅠ اعترافش حتی تو تنهایی هم سخته ولی اهنگای امید خیلی خوبن ㅠㅠ
من چ غلطی کنم؟ کار زشتیه همه کامنتا رو بخونم؟ زشت نیست؟ نمیدونم و بهتره فکر کنم اصلا کی تعین میکنه چی درسته چی غلط
جرا اینجارو انقدر دیر دیدم؟ چرا هیچ وقت تا الان راجب بچه هایی ک تو وب ویلی کامنت میذارن کنجکاوی نکرده بودم؟ چرا یهو موقع فیلم دیدن میرم نظراتو میخونم بعد ناراحت میشم اسپویل شده؟ چرا دارم زور میزنم به امتحان هام فکر نکنم😑