-این مشاپ، مرگه، تفه، اصن...T-T-

 

خب...

واقعا پیش زمینه ای برا این پست ندارم. فقط میدونم خیلی برا امروز ذوق داشتم. روز کمی که نیست! من پارسال، همین موقع یه وبلاگ زدم که قرار بود الان اولین ریزالتای گوگل باشه😎

بذارین براتون تعریف کنم...

من پارسال (فروردین 99) یه اکانتی تو نماشا زدم. که خب هیچ کاربرد خاصی جز هدر دادن نتم نداشت. فقط ویدیوای الکی منتشر می کردم. 2-3 ماه اونجا بودم. با کس خاصیم دوست نشدم. اون موقع معتقد بودم تو مجازی اصلااااا نباید با کسی صمیمی شد! الانم همین عقیده رو دارم. ولی بیان با فضاهای مجازی دیگه خیلی فرق داره. فرق شو در ادامه بهتون میگم.

خلاصه که من از حدود خرداد تا پارسال این موقع بیکار بودم😂 البته تو این مدت بیکاری کار مفیدی انجام دادم😎 بگو چَرا...

تو نماشا، یکی از کانالا، چنتا ورژن پیانو از سوییت نایت تهیونگ گذاشت. منم محض فان همه رو گوش دادم، و ب شدت از کاور پیانلاش خوشم اومد! چن روز همینجوری پلی می شد...همینجوری پلی می شد...

و از اونجایی که من اگه از یه چیزی خوشم بیاد، تا ته توشو در نیارم ول کن نیستم🥲، با اسمی که رو ویدیوش نوشته بود فهمیدم مال یه کانالیه ب اسم Pianella Piano. و یافتن کانال یوتیوبش...و جر دادن آن🥲

جالب بود که از هر کدوم از کانالا، حداقل یه سایت ایرانی میذاشت. ولی پیانلا هیچ جا رسمی نبود. مگر یکی که برا فان تو نماشا یا آپارات گذاشته بود. تو هیچ سایتی نبود. و من..."اگه من بذارم چی؟ شاید بقیه م خوششون بیاد..."

واقعا اصلا فکر معروف شدن (الان انگار من یه سلبریتیم و دارم رو فرش قرمز مصاحبه میکنم😂) و حمایت زیاد نداشتم. اصلا چیزی از وبلاگ نویسی نمیدونستم!

البته یه دلیل دیگه ایم داشت...یه مدت تو نماشا تو یه کانال دیگه ویدیوهاشو میذاشتم. بازدیدا رسما 0 بود 0_0 واسه همین هیچ امیدی نداشتم...

و اینجوری شد که من تو تاریخ 16 شهریور 99 وبلاگ زدم، و 25 شهریور اولین پست مو گذاشتم :)

استقبالا و حمایتا رو که دیدما...🤩

درخواستیا زیاد شده بود، و من با ذوق و شوق اسم درخواستیا رو تو دفترچه م می نوشتم و 24 ساعته تو یوتیوب دان شون می کردم و تبدیل ب آهنگ و پست و ...

واقعا بهم انرژی و انگیزه می داد تو اون روزای بی هدفی کرونا...

اولین کسایی که اون موقع حمایتم می کردن، رزی و پارک مون بودن. هر چند که الان جفت شون خیلی کم میان، ولی اون موقع ب شدت بهم انگیزه می دادن *-* میخوام از جفت شون تشکر کنم، مرسی که بودین *-*❤️

و آیدا...هیچوقت یادم نمیره شبی که برام قالب زده بودی از ذوق خوابم نمی برد. جدی میگم! عکس قالب مو برا هر کی می شناختم می فرستادم که قالب مو ببینننننننننن🤩🤩🤩 و همچنان هم جرئت دست بردن ب قالب مو ندارم😂 با آیداعم از مهر صمیمی شدم :) چند ماهی با هم خیلی حرف می زدیم...تا اینکه اونم کم کم کمرنگ شد...ولی خب از توعم ممنونم واسه اون دوران خوب *-*

اوههههههههه یه نفر مهمو داشت یادم می رفتتتتتتتتتت!!!!!!!!! یکی که نسبت ب همه اینایی که حمایتم می کردن بیشتر پیشم بود *-* سبای قشنگم :") سبایی که اوایل بدون اکانت میومد، همون بدون اکانت شم ب اندازه ای بهم انگیزه می داد که...که در نهایتم ب خاطر من اکانت زد :") سبایی، از توعم مرسی که بودی T-*❤️

بیان کشش عجیبی برا پیدا کردن دوست داشت. منی که گارد داشتم، همون اول تونستم با رزی صمیمی شم! جو صمیمی تر خیلی بهتری از جاهای دیگه داشت. اولا فقط با همین 4 نفری که نام بردم صمیمی بودم. با یه سریای دیگه م قرار بود صمیمی شم البته...که خدا رو شکر رفتن و نشد. از همونایی بودن که تو وبلاگاشون چرت و پرت میذاشتن و تهش خسته می شدن و همه چیو می بستن. گاد یادم نمیره یه مدت مثلا خفن شده بود که طرف پست خودکشی میذاشت، عکس رگ شو که زده بود و نهایتِ افسردگی و رسما چصناله😐 اصن یه چیز مزخرفی بودا! خدا رو شکر الان هیچکدوم نیستن! نفهمیدم خودکشی کردن که دیگه نیستن یا خودشون رفتن. آخه هر چن وقت یه بارم یهو یکی شون میومد که "من خودکشی نکردم می خواستم شوخی کنم" یا " می خواستم ببینم دوستای واقعی م کیان" و ...😐😐😐😐😐😐😐😐

خدایا سایه این افرادو از سر ما کم بفرما. آمین😐😂🙏🏻

داشتم می گفتم چرا بیان با فضاهای مجازی دیگه فرق داره...

ببینید...جاهای دیگه مثه اینستاگرام، تلگرام، نماشا، آپارات و ... کار باهاشون راحته. هر کسی حتی یه بچه 7 ساله م میتونه توشون بیاد. نهایت کاری که باید انجام بده، تکون دادن انگشتش و آپلود کردن یه ویدیو یا عکسه. با همین چیز میتونه کلی باخورد خوب از بسترای ب اون یزرگی بگیره. پس تو اون جاها از هر قشری از جامعه هست. از بااستعداد ترینا و با فرهنگ ترینا، تا بیشعور ترینا و کم فهم ترینا...

اونجا تشخیص شون از هم واقعا راحت نیست. چقدر آدم که ب خاطر اعتمادای غلط تو اینستا و تلگرام آسیبای وحشتناک دیدن. کم نشنیدیم!

ولی بیان، یا بهتره بگم وبلاگ نویسی...یکی که هدف خاصی نداشته باشه، حوصله نداشته باشه، نتونه از امکانات وبلاگ نویسی که از جاهای دیگه مجازی خیلی بیشتره استفاده کنه، ناخودآگاه خودش خسته میشه و میره. واسه همینه که بیان خود ب خود یه فیلتر داره. فیلتری که خیلی از آدمای بیخودیو دور میندازه.

وقتی تو میتونی تو وبلاگ نویسی، اونجوری که دوست داری متن بذاری، ویدیو بذاری، آهنگ بذاری، حتی شکل وبلاگ تم دست خودته، چرا نباید ازش نهایت استفاده رو ببری؟

کسایی که این قابلیتاشو درک کردن موندن. کسایی که واقعا حوصله پست گذاشتن و صرفا انتشار چرت و پرت نداشتن.

نمیخوام بگم همه باید حتمااااا بنویسن و متنای بلند بالا داشته باشن و ... نه! هر کسی خب یه علاقه داره. مثلا منی که علاقه زیادی ب نوشتن دارم، خب وبلاگ نویسی خیلی ب دردم خورد.

کلا کسی که میاد اینجا، باید باحوصله و با هدف باشه. حالا این هدف میتونه هر چیزی باشه. (باور کنین منظور ب هیچ کس خاصی ندارم. لطفا بهتون بر نخوره!)

و واسه همینه که ب نظرم دوست پیدا کردن تو بیان مشکلی نداره :)

برا منی که ادمین یه فن سایت بودم، دوست پیدا کردن سخت بود. احساس می کردم همه یه حس معذب بودنی پیشم داشتن. نمیدونم شاید فقط من اینطور بودم، چون خودمم پیش ادمینای فن سایتای دیگه همین حسو داشتم😂

بعد ها روز ب روز پستای متفرقه ای که می خواستم تو وبم بذارم بیشتر می شد. و خب یه فن سایت که محتواش مشخصه، جای این چیزا نبود. همین شد که وبلاگ شخصی هم زدم :) و باید بگم حسش ب مراتب بهتر از یه فن سایت خالی بود T-*

الان اینجا 1 سالش نشده ها! من تولد بیانی مو طبق آمار وب پیانلام می گیرم!

میخوام مچکر (هیونِ عقده ای میدونم متشکر درسته😂) باشم، از شمایی که منو تو این شهر کوچیک تون پذیرفتین و گذاشتین منم یه خونه کوچیک داشته باشم :)

و بیان، که با جو قشنگش باعث شد بهترین دوستای زندگی مو اینجا پیدا کنم *-*

تولد 1 سالگی مجازی م مبارک :)🎊💜

 

+این پست قرار بود فردا منتشر شه، و منی که امروز آمار پیانلا رو نگا کردم و دیدم نوشته 365...و مثه یه پتک رو خروار کارایی که امروز داشتم تو سرم کوبیده شد.

ببخشید آلا که پست تولد 1 سالگی ت اونجوری که می خواستی نشد🥲

++تو وب پیانلام کلی کادو آماده کردم *-* برین ببینین شون :) اینم لینک وبه اگه آدرس شو ندارین