اتاقی تاریک و مملو از افکار. افکاری زاییده توهمات تو، و یا ساخته دست حقیقت، معلوم نیست. زمانی تو در این اتاق زندگی می کردی. باریکه های نوری را در این اتاق می دیدی که به انگیزه ی آن ها، نفس هایت را ادامه می دادی و از زندگی هر چند محدودت، لذت می بردی. چرا که آن باریکه های نور، تو را غرق توهماتی می کردند که محدود برایت به نامحدود مبدل می شد.
تو به باریکه های نور عادت کرده بودی. عادت کرده بودی چشم باز کنی و به کمک شان، بین حجمه ی افکارت، زندگی کنی، نفس بکشی، محدودیت ها را نبینی. تو شیفته ی باریکه های نور شده بودی.
آرام آرام، شکاف هایی که محل زندگی باریکه ها بود، بسته شد. گویی تو به دنیای تاریک تنهایی های کهنه ات پرتاب شده بودی.
انگار که کسی تو رو از خواب چندین ساله ات بیرون آورده باشد، نمی توانستی تفاوت بین خواب و بیداری را حس کنی. شاید هم خوابت کمتر از یک روز طول کشیده بود، ولی هر چه که بود، تو به آن توهم یا حقیقت، وابسته بودی.
نمی توانستی بفهمی "من باریکه ها را دیدم و با آن ها زندگی کردم، یا تنها حاصل توهمات من بودند ؟"
شاید تنها اختلالی که می توانست ثمره شکاف زمانی ای بین خواب و بیداری ات باشد، دل پیچه ای بود که شاید حتی منشاءش، دل هم نبود. دست بود، پا بود، قلب بود، مغز بود، این هم قابل تعیین نبود. اما دردی بود که با دیدن، لمس کردن و یا حتی بوییدن دیوارهای اتاق، وجودت را به هم می پیچید.
تو ماه ها از آن اتاق تاریک فرار کردی. اما کسی که پناهگاهی جز اتاقی تاریک و پر از سکوت و همهمه ندارد، سرانجام باید به همان برگردد.
فرار راه چاره نبود. حتی اگر پس از سال ها رنج و فراموشی، با شنیدن بوی غریبِ آشنایی، درد وجودت را به هم بپیچد.
شاید این دلیلی بود برای تعلل من. برای تردید من. برای به درازا کشیدن زمان جدایی.
اما فرار، راه چاره نبود ...
mad strange Someone
~*~
سلام علیکم🥲 (😂)
اول که این متن شاید یکی از دلایلی بود برای دیر اومدن من.
و خب خستگی بعد کنکور و نیاز به رهایی از دغدغه و فکر نکردن به چیزی رو هم کنارش بذارین.
و شاید می خواستم در یه حدی هم به خودم ثابت کنم که "هی...خیلیا منتظرتن. تو برای خیلیا مهمی"
دوم، واقعا از ته قلبم ممنونم و دوست تون دارم که اینطور انتظارم رو کشیدین. میدونم منتظر گذاشتن کار واقعا بی شعوری ایه. ولی اینم میدونم که همه تون درکم می کنین.
خیلی حرف دارم. اصلا فکر نمی کردم اولین پستم این باشه. به همراه کلی پیش نویس که در طول امسال جمع آوری شدن. یه روزی منتشر میشن...
یکی از مهم ترین پستایی که میخوام بذارم، توصیه هام برا کنکوریاس. پس حتما بچه های کنکوری منتظرش باشید.
و اینکه...
یه تشکر ویژه از کالیستای عزیزم که حداقل ماهی یه بار بهم ایمیل می داد. با اینکه جواب خیلیاشو ندادم، ولی بدون که تک به تک شو خوندم عزیزم. مرسی ازت بابت همه ش.
حتی یه شب که حالم به طرز مفتضحی بد بود، نتو روشن کردم و دیدم ایمیل دارم، وقتی دیدم از توعه، برخلاف همیشه که آرزو می کردم ایمیلت کوتاه باشه که سریع بخونم، آرزو کردم "خدایا بلند باشه..." و بله...ایمیل یه طومار بود. و نمیدونی واقعا چجوری گرم شدن قلب مو احساس کردم
و یه تشکر دیگه از دارک چاکلتم. بابت تمااااممم لحظه هایی که منتظرم بودی و برام طومارای پروانه وار می نوشتی. بیا که میخوام یه روز کامل باهات حرف بزنم. جواب اون کامنت تم زود میدم. قول.
بازم مرسی از همه همه همه تون. بیاین که خیلی دلم براتون تنگ شده.
+ هر سوالی دارین جواب میدم :)
++ قالب چطوره؟ از صبحه دارم سرش خون دل میخورم
+++ مرسی از هلیا بابت اولین سلفی با قالب😂