بر قلبی تاریک و مملو از اوهام ،
نوری تابیده شده
از روشناییِ
ژَرفایِ دَریایِ سیاهِ چَشمانَت
و
کوتاهیِِ شَب هایِ سیاهِ موهایَت
☄️🖤✨
#mad_strange_Someone
بر قلبی تاریک و مملو از اوهام ،
نوری تابیده شده
از روشناییِ
ژَرفایِ دَریایِ سیاهِ چَشمانَت
و
کوتاهیِِ شَب هایِ سیاهِ موهایَت
☄️🖤✨
#mad_strange_Someone
عشق...این 4 حرف لعنتی
Something that you use it for pretending
چیزی که تو ازش برای وانمود کردن استفاده میکنی
Selfish , I will never be enough
خودخواه ، من هیچوقت برات کافی نیستم
Even when I pour out all of myself for you
حتی اگه همه وجودمو به پات بریزم
I don't give a damn about you when you say
هیچ اهمیتی بهت نمیدم وقتی میگی
"I don't give a damn about you"
"هیچ اهمیتی بهت نمیدم"
It's pain...
...این درده
As long as you love me , the good or the ugly
تا زمانی که دوستم داری ، خوب یا زشت
Whatever it is , I have no problem
هر چیزی که هست ، من هیچ مشکلی ندارم
It's like you control me , without you I'm lonely
انگار که منو کنترل میکنی ، بدون تو من تنهام
But your feelings are different from mine
ولی احساسات تو با من فرق داره
Your words are like a gun shot
کلماتت مثل شلیک گلوله میمونه
I'm bleeding LOVE...
...من دارم عشق خونریزی میکنم
امیدوارم هیچوقت عشقت پر نباشه از واژه های عاشقانه و دلگرم کننده ی پوچ و توخالی...
از واژه ها درست استفاده کنید. واژه ها بیشتر از اسلحه ها آدم می کشند...
#Soul_Caressor
پاییز جان...
نارنجی خوش آب و رنگم...
لطفا هوای چشم های خیس، و گونه های تر را داشته باش
کمی هم حواست به قدم زدن های طولانی و بی هدف، بغض های بی شانه، و دست های سرد و خالی باشد؛
این روز ها دل های بی قرار کم نیست...
فدای تو، شهریور 🍁🧡
-سوسن درفش-
ناحیه سمت چپ بدن من👈🏻
پایین تر از گردن👇🏻
زیر استخوان های قفسه سینه👆🏻
♥️ساختمانی به نام قلب♥️
محل زندگی توست...♾️
پشت قفسی که کاربرد فرو دادن نفسش را از یاد برده🥀💔
چرا که اکسیژنش را از هوای تو می گیرد...💙✨
دوتا راه بیشتر برام نذاشتی...
~I C U~
~I SEE YOU~
💜🙈💙
بزرگترین دشمن انسان، قلب اوست.
خواسته هایش هیچ سودی، جز خوب بودن حال خودش ندارد.
و اگر به مرادش نرسد، زندگی را به تیرباران وجودش ختم می کند...
به قول شاعر
عاقبت یک روز می بینی در این میدان شهر یک نفر با خاطراتش تیرباران می شود
من دست نداشتم...دستی برا پاک کردن اشکام، برا بلند شدن، برا بغل کردن خودم...نداشتم...خیلی وقت بود دستام نقش شونو تو زندگی م از دست داده بودن...
ولی...چی میشه اگه یه کسایی بیان...دستات بشن...از پاک کردن اشکات خسته نشن...همیشه انگشتاشون آماده باشه تا فقط یه قطره اشک تو حس کنن...اون موقه س که تو آغوش شون غرقت میکنن و اشکاتو تو دستاشون جمع میکنن...
وسیع...نه کشور...نه قاره...نه دریا...اقیانوس...!
نه هند...نه اطلس...نه آرام...به وسعت چندین برابر همه ی آب های زلال روی زمین...
و اقیانوس نابود می شود...سیاه می شود...بدون زلالی...بدون لطافت...
Suuddenly , All The Songs Were About YOU... *-*