نمیخوام متاسف باشم، ولی فکر می‌کنم طبیعی باشه که بین تمام نقاب‌ها، یه روزهایی، آدم‌ها کنترل حال‌شون از دست‌شون خارج میشه.

فارغ از تمام روزهایی که ادعاها به سرانجام رسیدن، این روزها، انگار روزهای خونریزی زخم‌هاست. زخم‌هایی که دوباره، مثل همیشه، بسته میشن.

کاش واقعا این زخم‌ها، جامه حقیقت به ادعاها می‌پوشوندن؛ فراموش می‌شدن...

 

"و حال، من این‌ها را به تویی می‌نویسم که شاید درد هنوز اعماق قلبش را بسوزاند، اما خبری از اسراف اشک‌ها نیست."

آب ؛