یادتونه از حس تازگی ای که شکوفه ها بهم میدن گفته بودم *_*؟

اینا ها...این ینی حس تازگی *_* که هنوز باد سرد و سوزش بوزه، درختای خشک انقد شبیه هم و تو هم پیچیده باشن که چشاتو خسته کنن...

و یه درخت جوون و سرزنده، با شکوفه هاش بهت چشمک بزنه و بدرخشه. اونم چ شکوفه هایی؟...شکوفه گیلاس *_*!

مطمئن باشین من تو خونه خودم یه درخت گیلاس می کارم. فقطم به خاطر شکوفه هاش XD *_* میخواد میوه بده میخواد نده

 

 

آخ که چقدر خوشحالم که تونستم ازشون عکس بگیرم *_* بهار اصن بدون عکس از شکوفه ها بهار نمی شد T-T *_*

 

 

 

 

 

ععععععععرررررررر من امروز برا اولین بار، سومین حیوونی که تا حالا لمس کردمو لمس کردمممم *___* (قابل توجه باشه که من مثه سگ از حیوونا می ترسم XD)

اولین حیوونی که لمس کردم، جوجه اردکای زهرا بود. که عای... یه سیاه بود یه زرد. سیاهه منو دوس داشت. می پرید رو پام، میومد یه جوری سرشو می کرد تو آرنجم که به تنم تکیه داده بودمش، می خوابید T-T عای مامانننن T__T دلم براش تنگ شددددد. فک کنم دو بار کلا دیدمش. که همون هفته ش زهرا زنگ زد و... مرده بودن. با هم گریه کردیم؟ اصن یادم نیس. ولی یادمه خیلیییی حالم گرفته شد.

اولین و سومین حیوونی که تا حالا لمس کردم، جفتش به لطف زهرا بود. کلا زهرا با حیوونا رابطه خیلی خوبی داره. برعکس من. من با هیچکدوم شون رایطه ندارم، جز حشرات...که همونا عم واسه کشتن شونه😂😂😂 (ب جز سوسک :/ میذارم به درد خودش بمیره :) *طفره رفتن از ترسیدن...*)

ولی اگه بتونم یه حیوونیو لمس کنم و خوشم بیاد...اگه تونستی دستامو از توش درآری T-T :)

حالا دومین حیوون چی بود؟ اسب *_* (دارم رو مخ بابام راه میرم که من اسب میخوام :)

تنها حیوون قابل داشتن همینه. که من باهاش مشکلی نداشته باشم و عمرش کوتاه نباشه. تحمل مردن شونو ندارم جدا.

حالا اسب چجوری شد؟ مال هفته پیشه (پیشرفتو ببینین! تو دو هفته دوتا حیوون لمس کردم!)

از اینجاهایی که درشکه دارن، به اسباش دست می زدم *_* چقد خوبن *_* چقد نجیبن. عاخخخخ میخواااامممممم T__T

و حالا پیشرفت امروز...

سگگگگگ!!!!!!

عععععععععرررررررررررررررر!!!!!!!!!

خدایی هیچوقت فک نمی کردم بتونم یه سگو لمس کنم! از سگام مثه سگ می ترسیدم XD که این بار یکی شون آروم دقیقا کنار همون دری از ماشین که من کنارش نشسته بودم، دراز کشیده بود. اول ترسیدم و یه جیغ کوچولو کشیدم. ولی به چشماش که نگا کردم، خیلی آروم و معصوم بود... پیاده شدم و رفتم سمتش. از جیغ من بلند شده بود و یکم از ماشین فاصله گرفته بود. اول زهرا رفت همون اول دست شو زد به سرش XD من هی قدم قدم بهش نزدیکتر می شدم. با همه حیوونا همینم. اول قدم قدم نزدیک میشم. بعد در حالی که دستم سفت شده و هی جلو عقبش میکنم، یکی از انگشتامو بهش میزنم. یکم نوازش با یه انگشت، دومین انگشت... و کل دست در موهایش فرو می رود *_* XD

 

این مومنت تهیونگ بددد دل مو هوایی کرد که ای کاش منم بتونم اینطوری یه سگو بغل کنم *_*

البته در این حدم دیگه نشد...ولی خب تونستم قشنگگگ نازش کنم *_*

عای که چقد خوب بودددددددد *___* قبل از اینکه لمسش کنم، هی سرشو میاورد بالا سمت دستم. انگار منتظر بود *_*

نیم ساعت، چهل دیقه فک کنم دستم تو موهاش بود و نوازشش می کردم. اصن نمیتونستم ازش دل بکنم.

 

یه لحظه بوی گوشت شنید، بلند شد دوید دنبال گوشت. که خب پیداعم کرد. زهرا براش انداخته بود. تا چن دیقه بی قرار بود. ولی بعد که دوباره نازش کردم، شل شد انگار 🥺*_* هی بیشتر و بیشتر به حالت درازکش نردیکتر می شد...تا اینکه دوباره کامل رو زمین خوابید *_*

اسمم براش گذاشتم *_* هانی...رنگش کرم رو به عسلی بود *_*

جالبه میگن سگا با وفان و منم توقع داشتم الان سوار ماشین شیم دنبال ماشین راه بیوفته و پارس کنه. و چ توقعی :/!

عشقم همچنان لم داده بود XD مثه اینکه زیادی ریلکسش کرده بودیم XD اصن انگار نه انگار. یه نگاه انداخت فقط ببینه کدوم قبرستونی میریم، دید سوار ماشین شدیم، *خب سوار ماشین شدن، چیکار کنیم؟ به شُلِکس مون ادامه میدیم...😌🤌🏻*

به همین با وفایی :)

چرا باید سگ نجس باشهههههههههه؟؟؟؟؟؟؟ چراااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه نبود، بلاشک الان یه دونه داشتم. اصن از بچگی برنامه م همین بود! همیشه خودمو با یه سگ تصور می کردم. می گفتم من انقد سالم شه سگ می خرم... :')

و... زهی خیال باطل :')

ولی واقعا وابستگی ایجاد میکنه! من تو همون چن دیقه میخواستم با خودم بیارمش وای به اینکه یکی داشته باشه XD عین آدم میمونه. فقط آرومتر و ساکت.

 

از تلخ ترینای اینستاگرام که هر چن وقت یه بار می بینمش...

 

 خیلی درد داره...خیلی...

نوشته هاشون...عکساشون...افکارشون...تا ابد... Remembering...و خودشون...زیر خروار ها خاک آرومن...

چقد خوبه بعضی خاطراتت اینطور بمونن... :')

یه لحظه تصور کنین...آخرین پست شون این باشه "منم دیگه رفتم..."

الان گریه م می گیره... T-T

 

+برا مدرسه ها چقد آمادگی دارین...؟

هیچی :)))))))

 

++2 روز دیگه ام وی جدید بی تی اس میادددددددددددددددددددد *___________* اصن یادم نبودددددددددددددد ×_______× ثهعفشثخهقالسثتقلذتنقلانتثسقالتنثقا