گوشی‌مو زدن. خیلی یهوییه میدونم.

بی‌آرتی بتضی وقتا اونقدر شلوغه که حتی جمعیت اونقدر زیاده که به ریه‌هات هم فشار میاد و درست نمیتونی نفس بکشی. اون روز، یکشنبه، از همون روزا بود. یه دستم تو جیبم محکم گوشی‌مو گرفته بود و یه دست دیگه‌م بالا سرم بود. حتی می‌خواستم گوشی‌مو از جیبم در بیارم که جلوی چشم باشه، نمی‌شد. تو ایستگاه کوی نصر مردم از جمعیت زیاد نمی‌تونستن پیاده شن. من و یه سری دیگه هم پیاده شدیم که مردم پیاده شن. خلاصه، مردم پیاده شدن و ما دوباره سوار شدیم. و بی‌آرتی هم راه افتاد. منم طبق عادت دست‌مو تو جیبم کردم و ... گوشی رو حس نکردم. همینجوری شروع کردم گشتن و دیدم نیست. بی‌اختیار داد زدم گوشی‌م نیست و بقیه خانما هم ب راننده گفتن نگه داره. سریع پیاده شدم و به یه خانومه هم شماره‌مو دادم که زنگ بزنه اگه صدای گوشی‌م اومد برش داره. و وسط اتوبان ساعت 5 شب دویدم سمت ایستگاه. رسیدم ب ایستگاه و نفهمیدم وقتی دیدم گوشی‌م نیست، چجوری گریه‌م گرفت. بازم یه خانومه دیگه تو ایستگاه شروع کرد شماره منو گرفتن. بوق می‌زد و من امیدوار بودم که خب ایشالا که افتاده. ده دقیقه به همین روال گذشت تا اینکه وقتی خانومه دوباره شماره‌مو گرفت، گفت دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می‌باشد. انگار یه سطل آب یخ ریخته بودن سرم. دست‌مو به صورتم گرفتم و بغضم به طرز بدی ترکید. واقعا قدرت کنترل نداشتم اون لحظه و بدترشم این بود که تنها بودم. اون روز فریناز قرار داشت با من نیومده بود، انسیه هم زودتر رفته بود. بقیه‌م که مسیرشون فرق می‌کرد.

کل یک ساعت و نیم تا خونه رو گریه می‌کردم. و نمی‌دونم می‌فهمین یا نه، ولی برای منی که هر خاطره‌ای رو با گوشی‌م ثبت می‌کنم، عکس می‌گیرم، ویس ریکورد می‌کنم و اینکه بعد 18 سال و به قبولی کنکورم، اولین گوشی‌مو کلا 4 ماه خریده بودم، خیلی سخته، خیلی. من واقعا گوشی‌مو دوست داشتم...

°°°°°°°°°°°

از قبلاً به شدت مودی‌تر شدم. حالم به ثانیه عوض میشه. حس تنهایی عجیبی دارم که صرفا وقتایی که خوشحالم، در واقع پوششی روش می‌ذارم. و مشکل اصلی هم اینجاست که

خلا عجیبی قلبم رو گرفته. حس ناکافی بودن زیادی دارم و میتونم بگم...از خودم بودن می‌ترسم. انگار که کسی نیست که بتونم بدون ترس تمام احساساتم رو در هر شرایطی براش بیان کنم. تنها به قلم تنهام منتقل میشه...

°°°°°°°°°°°°

امروز با بچه‌ها رفته بودیم انقلاب. شاید باورتون نشه ولی با هر قدم‌مون، تک تک عکس‌هایی که اونجا با گوشی‌م گرفته بودم جلوی چشمم میومد...

 

میام دو قرن یه بار و محتوای حرفم چیه ؟ چصناله. مسخره‌ست