*مگه ما همین دیروز فیلم شو بازی نمی کردیم🥲؟
+وای ولی وای واب واب
یعنی ۷ سال پیش بود محدثه خونه ی مامانجون دست منو گرفت برد توی اتاق امیررضا گفت زهرا یه چیز دارم خیلی قشنگه بعد برام گذاشت اولاش حوصلم سررفت بعد اخرش دیگه خودتون میدونید از چشام قلب میزد بیرون و محدثه گفت دیدی گفتم خوشت میاد
اگه بخوام بپذیرم که ۱۸ سالمه باید بگم اون موقع ۱۱ سالم بوده مثلا؟
-مثل برق و باد گذشت ، با این که این هفت سال بالا پایین زیادی داشت اما به آخرش که میرسه میبینی فقط به اندازه یه روز گذشته 😊
از ۱۸ سالگیت لذت ببر فک کنم بعد شهریور دیگه میری تو نوزده 😄
منم اون موقع ۱۲ سالم بود بزرگم بودیم به نسبت ولی قوه تخیل بالایی داشتیما😂
+واقعا به نسبت یه ۱۱ ساله میبینم چه دورانی داشتم اون زمان
۱۱ ساله ها ی الان عمرا به پای ما برسن🤣
*هعی...
منم اولین بار اینو محدثه بهم نشون داد🤩
صحنه ب صحنه ش منو یاد محدثه میندازه...
واقعا عجیبه...من تازه دیروز لت ایت گو رو هر قبرستونی می رفتم تو دهنم بود...