...And I Lost Your Eyes Suddenly
و من ناگهان چشمانت را گم کردم...

دلتنگی ینی چی؟

ینی دلت تنگ میشه؟ کوچیک میشه؟ اندازه معمولش نیست...؟

نمیدونم...

ولی ب نظرم...ینی یکی میاد، یهو دل تو در آغوش می گیره؛ انقد محکم، که دلت شروع میکنه به کوچیک شدن. کوچیکتر...کوچیکتر...

و این دلِ کوچیک شده، از اون آغوشِ ​گرم خوشش میاد. از درد خوشش میاد. عاشقش میشه...

دل انقد کوچیک میشه، که فقط اندازه اون میشه. بعد، اون یهو میره توش. و اونجا پادشاهی میکنه :) پادشاهی ای که از آغوش خودش ساخته شده.

وقتی یهو میره...وقتی نباشه...دل تازه متوجه خودش میشه...می بینه تنگ شده! تا الان انقد به بودنش عادت داشته، که نمی فهمیده تنگه. مست بوده. دردشو حس نمی کرده.

و الان که نیست، انگار تازه به خودش اومده...دردِ تنگ شدن شو الان حس میکنه...و از این درد، می باره...

آره...این دل خیلی وقته تنگ شده...

 

+یه لحظه ب اون گیف بارونِ سمت چپ نگا کنین =')