🎉Happy BIRTHDAY🎉

تولد

تولد

تولدت مبارک

مبارک

مبارک

تولدت مبارکککککککک🥳🥳🥳🎉🎉🎉🎉


خب...شروع برای این پست واقعا سخته. ولی چیزیم نبود که انتظارشو نداشته باشم.

جالبه تنها کسی هستی که تو بیان، دومین باره براش تولد می گیرم، نه؟ دوبار کاملا متفاوت. یادته؟ انصافا که چقد جفت مون اسکل بودیم!

دروغ گفتم اگه بگم من از حداقل 6 ماه پیش منتظر امروز نبودم. بودم و چقدر که براش برنامه داشتم. ولی خب...همیشه اونطور که ما می خوایم پیش نمیره، نه؟

19 سال گذشته از زمانی که تو چشم تو به این دنیا باز کردی. دنیایی که کنار تلخی ها و سختی هایی که برات داره، شیرینی هایی رم زیر زبونت میاره که باعث میشه ازش لذت ببری و حتی برا یک ثانیه هم که شده، از بودنت ممنون باشی. یا شایدم...دیگران از بودنت ممنون باشن.

به جرئت میتونم بگم تو یکی از قوی ترین آدمایی هستی که تو زندگی م دیدم. یه دختر پرتلاش و ثابت قدم که برای اهدافش تلاش میکنه و سعی میکنه تو هیچ مرحله ای از زندگی ش، حتی که خنجر خورده باشه و با نفس های به شماره افتاده، روی زمین زانو زده باشه، کم نیاره و جا نزنه. بجنگه برای زندگی توی این زندان ابد و یک روزی دنیا، تا اونطور که خودش میخواد پیش بره، اونطور که میخواد زندگی کنه. به هر قیمتی.

تو نوزده سال دویدی و الان اینجایی. رشته ای که دوست داری میخونی و داری برای اهدافت دونه به دونه قدم برمی داری. پس میخوام در کنار تمام کسایی که بهت افتخار میکنن، به خودت افتخار کنی و مثل من، خودتو توی روپوش سفید یه پزشک، توی یه بیمارستان و در حال نجات جون مردم تصور کنی. تا آخر اون روز کاریِ پر مشغله ت، یکی با ماشینش جلوی پله های بیمارستان بیاد دنبالت، توعم با تخته شاسی ای که دست ته و جلوی در ایستادی، ببینی ش، چشمات برق بزنه، بدویی داخل و لباساتو عوض کنی و سوار ماشینش شی، و خستگیای روزتو باهاش دور بریزی :)

ثانیه ها سپری میشن و عقربه ها برای رسیدن به ساعت 00:00 مسابقه میدن. و سرانجام صدای ناقوس ساعت توی شهر دلت می پیچه. همراه با یه ندایی که پس زمینه ش پخش میشه و تو رو با خاطراتش به یه دنیای دیگه می بره :

"صدای ناقوس نوزده سالگی منه..."

انگار که زمانی باشه برای دور ریختن همه ی سختی هایی که تو هجده سالگی گذروندی، یه تاریخ و ساعت مشخص که رفتگر فراموشی ها، بیاد و آلودگی ها رو از ذهن و قلبت پاک کنه و یه انسان نو به نوزده سالگی ش هدیه بده.

بعضی وقتام که ضعیف بودن اشکالی نداره، نه؟ حتی بعضی جاها میتونه یه قدرت باشه. قدرت اینکه تو همه این مدت قوی بودی و حالا میخوای به خودت، به روحت استراحت بدی. قدرت میخواد همچین جرئتی، اینطور نیست؟

پس میخوام که جلوی این رفتگر دلسوز مقاومت نکنی و بذاری تو رو دوباره زنده کنه، چشماتو دوباره به دنیا باز کنه تا بتونی نوزده سالگی فوق العاده ای رو بگذرونی.

امیدوارم امسال انقدر آدمای درستی سر راهت قرار بگیرن که ظرفیت آدمای توی قلب تو تا ابدالدهر ببندن.

دوتا چیزو جدا از کادوات، برا امروز گذاشته بودم که بهت بدم.

یه فیکی دارم میخونم، نه نیکیتاست نه سن. فیک خیلی جذابی بود، البته نه تا جایی که پریروز خوندم و کلا ازش زده شدم...

ب هر حال، تو یه قسمتایی، شخصیت تهیونگ توش، خیلی شبیه تو بود، نمیدونم دادنش الان اینجا درسته یا نه، شاید الان اصلا بهت شبیه نباشه ولی خب، منو یاد تو انداخته بود و ب هر صورتی دلم می خواست امروز بهت بدمش.

اون خیلی وقت بود که خودش رو درک نمی کرد. همین همیشه باعث سردرگم بودنش می شد. نه با کسی راجب مشکلاتش حرف می زد، و نه می ذاشت بهش کمک کنن. و وقتی ام کسی بهش نزدیک می شد، با شعار

"ازم دور باش تا قلبت نشکنه"

به راحتی ازشون فاصله می گرفت. حتی به خوبی یادش نمیومد از کی چنین اخلاقی پیدا کرد و روحش تاریک تر شد.

بی هدف سرش رو بالا گرفت و به آسمون نگاه کرد. رنگ کبود و تیره ش چنان فرقی با قلبش نداشت؛ و همین باعث شد پوزخند بزنه.

-همیشه جوری به خودت آسیب می زنی که متوجهش نمیشی...

 

و دومی شم این ویدوعه.

 

امیدوارم با این پست، حتی برای چند ثانیه م که شده، لبخند زده باشی :)

برات سالی پر از

سلامتی💚

شادی😍

خوشختی💖

موفقیت✊🏻

خاطرات قشنگ با قشنگ ترینای زندگی ت🥰❤️

لبخندهایی به عمق ژرف ترین اقیانوس هستی🙂✨

یه نوزده سالگی جذاب به جذابیت مستر کیم کافینگ تهیونگ😎🔥

و پر از خدا💙

آرزو میکنم

 

🎊تولدت مبارک🎊

 

خب...

این کادوها خاصن. واقعا خاصن! بهترین ادیتای بلندیه که دارم. و برا امروز نگه شون داشته بودم.

و حقیقتا با اینکه تا الان نزدیک 1000 بار دیدم شون، ولی بازم هر بار یه اتک جدیدن!

آماده م باشی یا نباشی فرقی نداره. ب هر حال زنده برنمی گردی، من میدونم.

امیدوارم همونطور که من برا همه شون به حالت احتضار می رسم، توعم از همه شون خوشت اومده باشه