چقدر از برگشتنت میگذره؟ دو سه ماهی میشه...

جالبه الان که داشتم فکر می کردم می گفتم "بابا دو سه ماه نیست قطعا. این همه حرفو که تو دو سه ماه نزدیم. یه شش هفت ماهی هست حتما"

و آره...دو سه ماهه. ایزومی رو یادته؟ اونم مثه تو خیلی خلاق و فعال بود. از هر دری می نوشت و ذهنش با خیلیا متفاوت بود. دوست داشتنی بود برا همه. 

یه شخص دیگه م تو بیان بود به اسم ویلی ونکا. تقریبا اکثر ویژگی هاش با ایزومی یکی بود. جز اینکه ویلی ونکا نترس تر شده بود. جنگنده تر شده بود. از خودش فرار نمی کرد، خودشو سرکوب نمی کرد، می خواست ویلی ونکا بودنش رو تو بازه های زمانی مختلف به همه ثابت کنه.

ویلی ونکای ما یه زمانی آلبالویی بود. الانم تیفانی شده. هر چند که ویلی ونکای شفتالوبیه  میدونین چرا؟ 

اون اون قدر به شناخت از خودش رسیده، اون قدر نترس شده و برای آرزوهاش میجنگه، که دیگه از ذره ای ترس از ویلی ونکای درونش نداره. چون خودش اونو رشد داده، پرورش داده و حالا دست شو گرفته و به سمت نور می برتش.

من اینو یه قدم بزرگ میدونم. بزرگ ترین دانش الهی، خودشناسیه. و من الان  احساس می کنم آلیس من این قدمش رو جهش زده. اینکه یه فرد تماما زیر و روی خودش رو بشناسه، دوستش داشته باشه و همینطور برای بهتر شدنش تلاش کنه، شگفت انگیزه.

یادت میاد چرا بهت گفتم "آلیس" ؟ اگه یادت نیست بذار دوباره بهت بگم

آلیس دختربچه‌ای بود که هیچ کتابی رو بدون عکس نمی دید. براش بی معنی بودن. تو خیالش شهرهایی رو با ملاک های خودش ساخته بود و با گربه ش از دنیای واقعی به رویاهاش فرار می کرد. مامانش اونو جدی نمی گرفت. فکر می کرد دخترش عقلش رو از دست داده. نگران بود که چرا آلیس اصلا با منطق معمول دنیا راه نمیاد؟

و همین ها بود که باعث شد آلیس، پیاده تا رویاهاش، دنبال یه خرگوش که یه ساعت جیبی داره و دیرش شده، فرار کنه.

اون چیزهایی رو تو رویاهاش پرورش داده بود که تا بهشت هفتم رفته بودن. چیزهایی گه حتی خودش هم باورش نمی شد. اونجا رقصید، جنگید، جشن ناتولد گرفت، آواز خوند، بزرگ شد، کوچک شد، به ملکه توهین کرد، رز سفید رو قرمز کرد، و در نهایت، با گل هایی که روی سرش می ریختن، از رویاش بیدار شد.

من فکر می کنم واقعی کردن هیچ کدوم از اون رویاهاش، غیرممکن نیست. نه تا وقتی که آلیس هنوز اونا رو پشت پرده نقره ای چشم‌هاش می بینه

پس به امید روزی که آلیس بعد عمری نفس نفس زدن، جلوی دنیا بایسته و از خودش و رویاش، همه رو شگفت زده کنه

تولدت مبارک آلیس سرزمین شگفتی‌ها🎊🎆

+ می خواستم برات یه عکسی از آلیس بذارم. ولی امان از این نت ملی...

احتمالا آخر شب که دوباره وصل شد برات بذارم

++ فک کنم شانس آوردم که تا قبل اینکه عکسا رو بذارم، پستو ندیدی...