-این پیکسلو مامانم یکی دو هفته قبل دانشگاه برام خرید. خیلی خوبه TT-

اگه یه روزی بهت این فرصت داده میشد که کتاب زندگی‌​​​تو بذارن جلوت و هر چیزی که توش نوشته شده رو پاک کنن و بگن بیا این قلم خودت بنویسش چی مینوشتین توش؟ (به سوالا جواب بدین )

1)دوست داشتی اسمت چی باشه؟

اسم الان مو که خیلی دوست دارم. اسم خاصیه و از پدر و مادرم بابتش ممنونم. ولی خب...من واقعا شیفته اسم "نگار" م :"

2)دوست داشتی پدر و مادرت کس دیگه ای باشن؟

نه. بارها شده به کارهایی که پدر و مادرای دیگه برای بچه‌هاشون میکنن غبطه بخورم، ولی خب، خیلی محدودن. والدین من هم کارهایی برای من می‌کنن که خیلیا نمی‌کنن. من پدر و مادرم رو واقعا دوست دارم و با آدمای دیگه‌ای عوض‌شون نمی‌کنم.

3)دوست داشتی کجا زندگی کنی؟

همین‌جا رو دوست دارم. ولی اگه یه روز قرار باشه شهر دیگه ای رو انتخاب کنم، شهرای شمال کشور به خاطر آب و هوای بهشتی و غذاهای خوشمزه شون، مشهد به خاطر حرم و اینکه زیباسازی شهرداری مشهد نمیدونید چقدر فوق العاده س، و شیراز به خاطر تاریخی، قشنگ و خونگرم بودن مردمش :)

تصوری از کشورهای خارجی ندارم و میدونم قطعا این چیزایی که من از رسانه می‌بینم نیست. ولی خب...فرانسه کشور فوق‌العاده‌ایه.

4)دوست داشتی تو چجور خونه ای زندگی کنی ؟ (محیط خونه منظورمه )

از هیون یاد گرفتم که محیط رو معنوی ببینم.

به لحاظ معنوی، یه خونه‌ای که اعضای خونه هم رو در هر شرایطی درک کنن، پشتیبان هم باشن و عامل آزار هم نباشن. اینکه تو اکثر زندگی ت رو در خونه ای بگذرونی که افرادش آزارت میدن، آرامش رو ازت می‌گیره.

به لحاظ مادی، من واقعا به بزرگ یا کوچک بودن خونه اهمیت نمیدم. به نظر من دیزاینه که یه خونه رو خاص می‌کنه. ترجیحا یه خونه نقلی که معماری ش خوب باشه، و چیدمان و استایلی که خونه رو مدرن و قشنگ نشون بده. رنگ شم دوست دارم طیف رنگی سرد باشه. شاید ترکیبی از آبی و طوسی و سفید.

اگه یکی خونه محمدرضا (پسرعموم) رو دیده باشه، دقیقا میفهمه من چی و چرا اینا رو میگم. محمدرضا تازه ازدواج کرده و یه خونه کوچولو با خانمش خریدن. خیلی خیلی خونه معمولی‌ایه. تا جایی که محمدرضا تو یک سال اخیر، کل دیزاین خونه رو به کمک یکی از دوستاش، کامل انجام داد. کابینتا، کمدا، سرامیکا، دستشویی و حموم و ... و گاد...دقیقا ایده آل من از یه خونه شده. جدا خوشم اومده ازش. *گریه

5)دوست داشتی چه شکلی می بودی؟ (هر چیزی که تو ظاهرتون میتونه باشه )

قدبلندتر، انگشتای کشیده، بینی کوچک تر و هیکل لاغر. میدونین اگه اینا رو کنار هم بذارین، حقیقتا دیگه هیچ شباهتی به من نداره. من ریزه میزه م (جوری که همه پشماشون می‌ریزه که دانشجوام. رفته بودم برا دانشگاهم کیف بخرم، فروشنده هه گفت ایشالا بیاید کیف دانشجویی شو بخرید. و مامانم گفت این کیف دانشجویی شه xD) انگشتام به شدت کوچولوعه (دقیقا مدل انگشتای جیمین) هیکلم هم که چیز دست نیافتنی‌ای نیست. دارم براش تلاش می‌کنم. و چون گونه دارم و صورتم گرده، بینی م هم متناسب باهاشه. خیلی این مدت به فکر عمل بودم، ولی خب از طرف کسایی که کمتر از یک ماه بود می‌شناختم‌شون، حرفایی شنیدم که نظر ثابتم توی تمام این سال‌ها رو تغییر داد. بچه‌های دانشگاه بلافاصله بعد اینکه گفتم میخوام دماغ‌مو عمل کنم، گفتن دماغت که خوبه! و دقیقا حرفی رو زدن که یه عمره بابام بهم میزنه. دماغ تو متناسب با شکل صورت ته و یه خاطر همینه که قشنگه. 

و میدونید، جدیدا به یه جمله ای رسیدم...

پروردگار ما زیباست و زیبایی رو دوست داره. اینکه ما زیبایی خیلی چیزها رو درک نمی‌کنیم دلیل بر زشت بودن شون نیست. چرا که مخلوق غیر زیبا از چنین پروردگاری غیرممکنه

6)دوست داشتی تو چه رشته ای تحصیل میکردی؟

من با بررسی تمام جوانب الان اینجام و مهندسی صنایع میخونم. ولی اگه بخوام علاقه مطلق بگم، معماری، ادبیات و روانشناسی 

که خب در حال حاضر، معماری بازار کارش بده، ادبیات خیلی محدوده از اکثر لحاظ، روانشناسی هم برای منی که ۳ سال ریاضی خوندم، ریسک داشت

فعلا هم که رشته خودم رو خیلی دوست دارم =)

7)دوست داشتی ایندت چه شکلی می‌شد ؟

مستقل شده باشم، تو رشته خودم موفق باشم و مشغول به کار باشم، روابط خوبی با اطرافیانم، مخصوصا دوستام داشته باشم، و شخصی رو کنارم داشته باشم که بخوام برای بقیه عمرم، رویاهام رو باهاش بسازم

8)دوست داشتی چه اخلاقیاتی داشته باشی و چه اخلاقیاتی نداشته باشی؟

اعتماد به نفس بیشتر داشتم، کمتر حساس بودم، و خودشناسی کاملی از خودم داشته باشم

9)دوست داشتی چه مهارت هایی داشتی؟

وای وای وای...گیتار TT پیانو TT نقاشی TT...

زبانم رو هم میخوام تموم کنم، برنامه نویسی هم یاد بگیرم

10)به نظرت اگه خودت تقدیرتو مینوشتی از اینی که الان هستی بهتر میشد وضعت؟

شاید من کشور تولدم، خانواده م و یه سری چیز‌ها رو خودم ننوشته باشم، ولی همین الان هم دارم تقدیرم رو می‌نویسم

به نوشته شده بودن زندگی آدم یا به اصطلاح تقدیر، اعتقاد ندارم. میدونین اگه تقدیر انسان نوشته شده بود، چرا خدا باید به ما قدرت اختیار و انتخاب می‌داد وقتی از اول خودش همه‌ش رو تعیین کرده بود ؟!

قطعا خدا از تمام تصمیماتی که می گیریم مطلعه، ولی در عین حال، دار قالی همچنان دست ماست.

11)به نظرت میتونی خلاف اونچه که برات تقدیر شده رفتار کنی؟

چیزی برای من تقدیر نشده. پس من اگه بخوام، هر طوری که بخوام میتونم زندگی می‌کنم.

به قول سهی، مهم صرف فعل "خواستن" عه.

12)از موقعیتی که الان داری راضی هستی یا دوست داشتی واقعا این قلم دست تو بود و تو تقدیر می‌کردی؟

راضیم. شاید اگه تو مقاطعی از زندگی‌م بیشتر تلاش می‌کردم یا یه سری اشتباهات رو انجام نمی‌دادم، الان جای دیگه‌ای بودم، بهتر یا بدتر

ولی خب... همونا آلای حال حاضر رو ساختن. و من با ناراضی بودن از گذشته چیزی رو تغییر نمیدم.

پس میتونم راضی و شاد باشم و برای فردای بهتر تلاش کنم 🌻🌿

13)به نظرت چه زندگی خوبه؟ تعریفت از زندگی خوب چیه؟

زندگی‌ای که از حال حاضرت راضی باشی و ازش لذت ببری، آرزوهات رو از دست نداده باشی و امیدوارانه براش تلاش کنی

-SOH , Andromeda-

 
.
 
F
To Let A Good Thing Die

Bruno Major

منبع این چالش ژاذاب