"فاتحه بشریت خیلی وقته خونده شده، و این تناقض دردناک به تنهایی کافیه تا بهت اثبات بشه چرا نباید به آینده انسان چندان دل بست!
‌‌
مشکل از کجاست: علاقه به سبک خاصی از موسیقی و هنر، محبوبیت یک گروه یا خواننده خاص، یا شهرت و آوازه جهانی یک چهره؟!
‌‌
مشکل نه از علاقه‌ست، نه از محبوبیت و نه از شهرت، مشکل جایگاه غلط آدماست! اینکه هیچکس و هیچ چیز سر جای درست خودش نیست! ما هیچوقت یاد نگرفتیم یا نخواستیم یاد بگیریم که یک خواننده فقط یک خواننده ست! یک هنرمند، فقط یک هنرمنده!
‌‌
میشه به خاطر صداشون، به خاطر هنرشون تحسینشون کرد، اما به محض اینکه ازشون بت ساختیم، دیگه همه چی تمومه! ‌‌بخشی از این بت ساختن تقصیر خودمونه، اما گناه اصلی به گردن "تربیت اشتباه" و "دیکتاتوری رسانه"ست!
‌‌
تربیتی که معنای واقعی زندگی رو بهمون یاد نمیده، و رسانه‌ای که از ما "یک موجود پوچ بی هویت مصرف‌گرا" میسازه که امپراتوریِ اقلیتی چند صد نفری رو تا ابد تضمین کنه!
‌‌
بشریت راه سختی در پیش داره. نسل جدید، نسل غرق در شبکه‌های اجتماعی، نسلی که در تمام طول سال حتی یه صفحه کتاب ورق نمیزنه، اما از ریز و درشت زندگی سلبریتی‌ها خبر داره، نسلی که با علم، تاریخ، فرهنگ و هنر کاملا بیگانه‌ست، کار بشریت رو برای آینده خیلی سخت میکنه!
‌‌
ما برده رسانه‌ایم! موجوداتی که در یک ماتریکس رسانه‌ای عظیم به وسعت تمام دنیا به دام افتادیم! ما وجود نداریم، فقط "دچار توهمِ بودنیم"! توهمی که به زودی تیر خلاص رو به کالبد نیمه جان بشریت خواهد زد!
‌‌
پ.ن: اگه از کشته مرده‌های سلبریتی ها هستی، حرفام رو زیاد جدی نگیر، اصلا دلخور نشو! خیالت راحت، هرگز شنیده نمیشه! اگه من یک تریبون در اختیارمه، BTSها، جاستین بیبرها، کارداشیان‌ها و امثال اونا میلیاردها تریبون در اختیارشونه! پس بگذر و به عشق دیوانه‌وارت ادامه بده!
‌‌‌
سامان اسمعیل پور"

برگرفته از پیج slidebartar