سلین :

هر کسی هم رنگ علایقش می شود. من هم رنگ موسیقیم، تو هم رنگ ماهی، و دیگری هم رنگ گل مینایی پژمرده.

Soul Caressor

توام رنگ نسکافه، قاشق چوبی، یه پیانوی پر از خاک، لباس های عتیقه یه کنتس توی قرن 18، گل سوسن، جاده چالوس بارونی، بوی گرم آش رشته توی زمستون و موهای مجعد یه نویسنده تمام وقت که پارت تایم توی یه شرکت حسابداره هستی :دی

 

چومی :

لیدی سیِ قشنگ بیان،میدونی چرا این حس بهم دست داد که شبیه دریایی؟اولین باری که اومدم تو وبت قالبی که روش بود آبی بود فکر کنم

و من وقتی با اون قالب متن هات و میخوندم حسش شبیه این بود که دم صبح،وقتی ساحل تو خلوت ترین حالت ممکنه رفتم دریا و حالا آب خنکش تا ساق پام اومده و داره نوازشش میده.یه نسیم خنکی هم از اون طرفا میاد و کلی مرغ دریایی بالای دریا پرواز میکنن.

حتی یادته وقتی یه یادداشت که وایب خودت و وبت و بده رو برات نوشتم هم توش دریا داشت؟!

خلاصه که جزو خوش وایب ترین آدمایی هستی که دیدم،همیشه مراقب دل،قلب و ذهن دریایی خودت باش سی")

---

باور کن قبل اینکه بدونم انقد عاشق دریایی ب چشمم شبیهش اومدی،پس یعنی واقعا شبیهشی")

 

سهی :

وقتی رفیقم باشه که ما هر چی بگیم به خودمون مربوطه ولی اگه نباشه کسی جرئت نداره پشت رفیقم حرف بزنه😎

 

زی زی :

نمیدونم ولی وقتی ما رو بردی کهکشون یهو کشیدیمون تو اقیانوس. و اسمون رو یه بار دیگه از عمق دریا نگاه کردم.

نه اینکه بد باشه عالی بود و شوکه کننده :)

 

سولویگ:

می‌شه یه چیزی بگم؟ به نظرم خیلی قشنگ حرف می‌زنی. :دی

 

هانول :

میدونی آلا..نوشته هات برام یه وایب عجیبی دارن-

یه وایبی مثل اب و هوای طولانی که رنگش بنفش ابی کمرنگ با ته مایه های خاکستری باشه-