شب میشه و صدای گوشخراش ساعت 00:00 تو وجودم می پیچه. انگار تو یه اتاق روشن با نور آفتابی نشسته باشی و یهو به یه خلا سیاه و مسکوت تلپورت شی.
تا چند لحظه نمیدونی کچایی. مغزت سعی میکنه اتفاقاتو هندل کنه. و بعد فقط چند ثانیه، گرمای یه آغوش خیالی رو کنارت حس میکنی. نمیدونم این آغوش گرم و آرامش بخش، از یه آدم دروغینه، یا حقیقی ترین آدمی که چهار ساله کنارم قدم برمی داره؟ فقط میدونم من شبا نباید تنها باشم. یکی باید کنارم باشه که یا به امیدش بیدار بمونم، یا به کمکش بخوابم. در غیر این صورت، من میمونم و هیولاهایی که سعی در نابود کردنم دارن.
تو آغوش شم و اشک هام رو شونه های گرمش می ریزه. شاید واسه همین خیاله که من پریروز رفتم کنار یکی که تو زندگی م شاید کمتر از بیست کلمه باهاش حرف زدم و گفتم :
I need some free HUG
و ... دلم برای همچین بغلی تنگ شده بود. گرم بود و محکم. از اون بغلایی که هیچی شو ازت دریغ نمیکنه. با اینکه منو نمیشناخت، ولی برای همون چند ثانیه سعی کرد همه ی احساسات شو به من اختصاص بده. وقتی یکی میاد و یهویی بهت میگه بغلم کن، ینی خیلی دیگه حسرت آغوش واقعی به دلش مونده. به ته خط رسیده. و اون آدم اینو درک کرد. یکم دیگه ادامه ش می داد تو بغلش گریه هم می کردم. ولی خب...
چشمامو باز کردم و دیدم سرم درد میکنه. دیدم کابوس های تکراری و حسرت های مختلف سیاه سفید دوباره دارن به خلاء سیاه تنهایی هام هجوم میارن. انگار تو دنیایی باشی که صاحبش ولوم صداشو روی حالت خنده، گریه، و حسرت تنظیم کرده باشه. و بقیه ی صدا ها شبیه اکوهای نامفهوم توی گوشت بپیچن.
من مجسمه ی مسکوتیم که دردهاش، اشک نمیشن، فقط توهم اشک رو روی گونه هاش القا میکنن. مجسمه ی قحطی زده ای که گونه هاش خشکه و خلا رو در آغوش گرفته. یه مجسمه ی توهمی که از عشق مبهم و ناپدید شده ای ساخته شده. منی که قبلا انسان بودم.
نمیفهمم چطور پلکام سنگین میشه و روی هم میوفته و منو با خلاعم که حالا به خوابم هجوم آورده، تنهام میذاره. صداها کم و کمتر میشن و فقط تصاویر باقی میمونن. یه سینمای خالی و بی صدا.
من مجسمه ایم که با خاطرات طلسم شده. با هر بار صدای ناقوس ساعت 00:00 ، فرشته ها اونو به خلا تنهایی هاش می برن که تا لحظه ی گرگ و میش درد بکشه.
واسه همینه که میگم منو نیمه شب ها در آغوش بکشید.
منو نیمه شب ها تنها نذارید.
من نباید نیمه شب ها بیدار باشم...

+ Welcome To My New WORLD :))))))

اینم از قالب جدید :) دیشب از ساعت یک تا سه سرش بودم. بعد کم آوردم. تا امروز که باز دو ساعته سرشم. پدرم دراومد عملا.

گفتم عمرا حدس بزنین چه ام وی ایه. اگرم ام ویو نمیشناسین، ام وی Him & I از هالزیه. تو قسمت ✳𝑃𝑟𝑖𝑣𝑎𝑡𝑒 𝑇𝑎𝑙𝑘✳ میتونین اینسترومنتال شو ببینین.

بکگراند...بازم همه چی تقصیر بکگرانده. آخرش من سر بکگراند یکی از قالبام خودکشی میکنم. هنوزم اونطور که باید دوستش ندارم.

امیدوارم قشنگ شده باشه...

خوبین؟ کلی پست از بعضیاتون خوندم که سر فرصت برا همه شون کامنت میذارم.

++ این آهنگ، هر کی دوسش نداشته باشه...خیعصهخثبعهثصب

+++ 🎊Happy Birthday Sweet Raspberry (کلیک)