پاییز داره لنگ لنگان آخرین قدم هاشو به پایان دنیا برمی داره. هیچکس نمیدونه اون این یک سال رو کجا میره. شاید بعد از تماشای انبوهی از خاطرات دنیا، به معشوقه ش که بهاره پناه می بره. برای همینه که بهار هم بوی پاییز رو میده.

اون نود روز به تماشای جهان می شینه. جهانی که منتظر پاییز بوده تا احساسات تلنبار شده ش رو بیرون بریزه...

عشاق، عشق بازی هاشون رو برای پاییز و سرما و بارون هاش کنار گذاشته بودن...

آواره های غم، اشک هاشون رو به پناه بارونای پاییزی سپرده تا از تنهایی بیرون بیان...

دل خوش ها، دیوونگی هاشون رو زیر سقف زرد و نارنجیِ پاییز رها می کردن...

پاییز فصل احساسات دنیاست. فصلی که هیچ حسی ازش پنهون نمیمونه. گاهی فکر میکنم شاید خدا هم متولد پاییز باشه...

و حالا، این مسافر نارنجی و صبور، بعد از تماشای غم ها و شادی های دنیا، هدیه دادن بارون هاش و تسکین دل های بی قرار، بی صدا رخت بربسته و دوباره جهان رو با دلتنگی ش رها میکنه.

عاشقتیم فصل اشک ریز و مملو از عشق...♡

تا یک سال دیگه...

#Soul_Caressor

+ زیباترین تفسیری که از یلدا خوندم این بود :

"میگن شب یلدا یک دقیقه از شب های دیگه بلندتره.

پس من هم در این شب، یک دقیقه بیشتر دوستت خواهم داشت"

امشب دوتا کار کنید، یا یک دقیقه بیشتر به هم عشق بورزید، یا تو این یک دقیقه، همه دردهاتونو دور بریزید. بذارید پاییز با خاطره خوب ترک مون کنه...

++ انتشار در آینده